تک پارتی[درخواستی]
تک پارتی[درخواستی]
وقتی به عروسکی که شبا بغلش میکنی حسودی میکنه
(یونجون_لینا+)
ویو اشلی جونتون
یونجون روی تخت دراز کشیده بود با چشمای مظلوم منتظر به لینا که جلوی آینه میز آرایش نشسته بود داشت روتین پوستش رو انجام میداد نگاه میکرد از دید یونجون اون یه دختر بی نقص با بدنی زیبا بود مخصوصا تو اون لباس خواب (تاپ شلوارک)مشکی پوست سفیدت قشنگ خود نمایی میکرد
_عشقم کی کارت تموم میشه(مظلوم کیوت)
+اخراشه
_ای بابا بدو دیگه
+باشه غور نزن
وقتی کارت تموم شد از روی صندلی بلند شدی رفتی از رو کمد عروسک بغلی پاندات رو برداشتی
رفتی رو تخت دراز کشیدی پشتت رو کردی به یونجون عروسکت رو بغل کردی
_چیکار میکنی(متعجب)
+اگه بزاری تلاش میکنم که بخوابم
_جدی میگی نه بابا
+(پوکر فیس)
_زود باش اون عروسک ایکبیری رو بنداز اون ور منو بغل کن
+چی؟
_همون که شنیدی
+تو الان به یه عروسک حسودی کردی
_ا ر ه خب که چی
+باورم نمیشه
_به درک.
پشتش رو میکنه بهت پتو رو محکم میکشه رو خودش
+الان قهری
_نه
+ولی قهری
_خب وقتی میدونی چرا میپرسی
+باشه ببخشید بیا بغلم
_نمیخام دیگه
+باشه خودم میام
میری روش دراز میکشی
+یونجونیییی باهام گهر نکن دیده نالاحت میشمم(لوس کیوت)[یونجونی باهام قهر نکن ناراحت میشم]
_باشه باشه بسه خودتو لوس نکن
+اخجون.
+حالا بغلم کن
یونجون میشه رو تخت لینا رو بغل میکنه
+آفرین حالا بوسم کن.
یونجون یه بوسه طولانی رو شروع کرد
_بیا دیگه بخوابیم
دراز کشیدید یونجون از پشت بغلت کرد
چشماش رو بست لبخند زد تو هم آروم دستت رو دراز کردی تا خرست رو بغل کنی که یونجون با چشمای بسته و همون لبخندش عروسک رو از روی تخت پرت کرد پایین
+یاااا
_بخواب عزیزم
وقتی به عروسکی که شبا بغلش میکنی حسودی میکنه
(یونجون_لینا+)
ویو اشلی جونتون
یونجون روی تخت دراز کشیده بود با چشمای مظلوم منتظر به لینا که جلوی آینه میز آرایش نشسته بود داشت روتین پوستش رو انجام میداد نگاه میکرد از دید یونجون اون یه دختر بی نقص با بدنی زیبا بود مخصوصا تو اون لباس خواب (تاپ شلوارک)مشکی پوست سفیدت قشنگ خود نمایی میکرد
_عشقم کی کارت تموم میشه(مظلوم کیوت)
+اخراشه
_ای بابا بدو دیگه
+باشه غور نزن
وقتی کارت تموم شد از روی صندلی بلند شدی رفتی از رو کمد عروسک بغلی پاندات رو برداشتی
رفتی رو تخت دراز کشیدی پشتت رو کردی به یونجون عروسکت رو بغل کردی
_چیکار میکنی(متعجب)
+اگه بزاری تلاش میکنم که بخوابم
_جدی میگی نه بابا
+(پوکر فیس)
_زود باش اون عروسک ایکبیری رو بنداز اون ور منو بغل کن
+چی؟
_همون که شنیدی
+تو الان به یه عروسک حسودی کردی
_ا ر ه خب که چی
+باورم نمیشه
_به درک.
پشتش رو میکنه بهت پتو رو محکم میکشه رو خودش
+الان قهری
_نه
+ولی قهری
_خب وقتی میدونی چرا میپرسی
+باشه ببخشید بیا بغلم
_نمیخام دیگه
+باشه خودم میام
میری روش دراز میکشی
+یونجونیییی باهام گهر نکن دیده نالاحت میشمم(لوس کیوت)[یونجونی باهام قهر نکن ناراحت میشم]
_باشه باشه بسه خودتو لوس نکن
+اخجون.
+حالا بغلم کن
یونجون میشه رو تخت لینا رو بغل میکنه
+آفرین حالا بوسم کن.
یونجون یه بوسه طولانی رو شروع کرد
_بیا دیگه بخوابیم
دراز کشیدید یونجون از پشت بغلت کرد
چشماش رو بست لبخند زد تو هم آروم دستت رو دراز کردی تا خرست رو بغل کنی که یونجون با چشمای بسته و همون لبخندش عروسک رو از روی تخت پرت کرد پایین
+یاااا
_بخواب عزیزم
۱۶.۱k
۲۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.