فیک مربی سگه من پارت ۱۵:
فیک مربی سگه من پارت ۱۵:
ا،ت وکوک سره میزه صبحانه بودند
ا،ت:امروز اولین روزه قرارمونه(با ذوق)
کوک:ارهههههههههههههههههههههههه(با ذوق)
ا،ت: امروز نمیری کمپانی؟
کوک:نه امروز قراره با تو وقت بگذرونم
ا،ت:نمیخواد بخاطره من کاراتو کنسل کنی عزیزم
کوک:نخیرم کار از تو مهم تر نیست
همینطور کوک و ا،ت داشتن با عشق باهم صحبت میکردن که یهو زنگه خونه به صدا در میاد
ا،ت:من باز میکنم
ا،ت رفت دمه دره تا ببینه که کیه موقعی که درو باز کرد با کسی که دید چشمام بشدت بزرگ شدن
اون جینا بود
جینا:اوووو ببین کی اینجاست معشوقه ی ددیم
ا،ت:از اینجا برو نمیخوام در دسر درست کنی
جینا:دردسر که تویی نه من
جینا:منو ددی جونم داشتیم با عشق باهم زندگی می کردیم تا اینکه سرو کله ی تو پیدا شد
اما مشکلی نیست خیلی زود از بین میری
ا،ت:منظورت چیه؟
یکدفعه جینا اسلحشو از توی کیفش در آورد و شلیک کرد به ا،ت
جینا:ههه اون دنیا برات آرزوی خوبی میکنم با شیطان
جینا رفت(بچه ها اینو میگم گیح نشید توی اسلحه ی جینا صدا خفه کن داشت برای همین صدای کمی داشت)
کوک:عشقم کی بود
کوک:ا،ت
کوک پاشد رفت دمه در که دید ا،ت نشسته روی زمین و شکمش پره خونه
کوک:ا،ت چی شد کی همچین کاری باهات کردددددد
ا،ت:سرفه
کوک:ا،ت حرف بزن
ا،ت:کو ک
کوک:جانم چیشده عشقم
ا،ت:خیلی دوستت دارم و عاشقتم با اینکه هنوز روزه اولمون بود
کوک:این چه حرفی میزنی تو نباید بری ا،تتتت
ا،ت یک سرفه کرد و خون بالا آورد
کوک:ا،تتتتتتتتت تجنه قشنگم چشماتو باز کن
کوک سریع ا،ت رو بغل کرد و به سمته بیمارستان برد
کوک:کمکککک کنیدددد زنمممم تیر خوردههههه
دکتر:چه اتفاقی افتاده
کوک:تیر خوردههههه بعد خون بالا آورد
دکتر:خون بالا آورد
کوک:ارههه
دکتر :پرستاررر سریع برید بیمارستان بیمارو داریم از دست میدیم
کوک،چییییییی نه لطفاااا کمکم کنیددددد خواهش میکنم اون باید پیشم بمونه
دکتر: تمامه تلاشمونو میکنیم
و.....
ا،ت وکوک سره میزه صبحانه بودند
ا،ت:امروز اولین روزه قرارمونه(با ذوق)
کوک:ارهههههههههههههههههههههههه(با ذوق)
ا،ت: امروز نمیری کمپانی؟
کوک:نه امروز قراره با تو وقت بگذرونم
ا،ت:نمیخواد بخاطره من کاراتو کنسل کنی عزیزم
کوک:نخیرم کار از تو مهم تر نیست
همینطور کوک و ا،ت داشتن با عشق باهم صحبت میکردن که یهو زنگه خونه به صدا در میاد
ا،ت:من باز میکنم
ا،ت رفت دمه دره تا ببینه که کیه موقعی که درو باز کرد با کسی که دید چشمام بشدت بزرگ شدن
اون جینا بود
جینا:اوووو ببین کی اینجاست معشوقه ی ددیم
ا،ت:از اینجا برو نمیخوام در دسر درست کنی
جینا:دردسر که تویی نه من
جینا:منو ددی جونم داشتیم با عشق باهم زندگی می کردیم تا اینکه سرو کله ی تو پیدا شد
اما مشکلی نیست خیلی زود از بین میری
ا،ت:منظورت چیه؟
یکدفعه جینا اسلحشو از توی کیفش در آورد و شلیک کرد به ا،ت
جینا:ههه اون دنیا برات آرزوی خوبی میکنم با شیطان
جینا رفت(بچه ها اینو میگم گیح نشید توی اسلحه ی جینا صدا خفه کن داشت برای همین صدای کمی داشت)
کوک:عشقم کی بود
کوک:ا،ت
کوک پاشد رفت دمه در که دید ا،ت نشسته روی زمین و شکمش پره خونه
کوک:ا،ت چی شد کی همچین کاری باهات کردددددد
ا،ت:سرفه
کوک:ا،ت حرف بزن
ا،ت:کو ک
کوک:جانم چیشده عشقم
ا،ت:خیلی دوستت دارم و عاشقتم با اینکه هنوز روزه اولمون بود
کوک:این چه حرفی میزنی تو نباید بری ا،تتتت
ا،ت یک سرفه کرد و خون بالا آورد
کوک:ا،تتتتتتتتت تجنه قشنگم چشماتو باز کن
کوک سریع ا،ت رو بغل کرد و به سمته بیمارستان برد
کوک:کمکککک کنیدددد زنمممم تیر خوردههههه
دکتر:چه اتفاقی افتاده
کوک:تیر خوردههههه بعد خون بالا آورد
دکتر:خون بالا آورد
کوک:ارههه
دکتر :پرستاررر سریع برید بیمارستان بیمارو داریم از دست میدیم
کوک،چییییییی نه لطفاااا کمکم کنیددددد خواهش میکنم اون باید پیشم بمونه
دکتر: تمامه تلاشمونو میکنیم
و.....
۱۵.۵k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.