از اضافی بودن خسته سده بودم و میخواستم اینجا نباشم
از اضافی بودن خسته سده بودم و میخواستم اینجا نباشم
پس یواشکی چمدونمو جمع کردم و رفتم پایین
به خدمتکارا گفتم به هیچ وجه نگین من کجام و اینکه بابام اومد بهتون پول مردم اوکی؟
خدمتکارا :چشم خانم
رفتم تو خیابون
اما ممن هیچ وقت تنها نرفتم بیرون
هی میشه با خدمتکاری کسی میرفتم
رفتم همین جوری رفتم پول هامو برداشته بودم
رفتم تو یه بار
مشروب سفارش دادم و خوردم
اینقدر خوردم که مست مست بودم
یهو یه نفر اومد گفت:تنهایی ؟
کاتسومی:تازه چطور
مرد:میای تو جمع ما
فکر کردم ادم خوبیه چون تاحالا نیومده بودم بار
گفتم باشه و دنبالش رفتم
مرد:بچه ها این خانم کوچولو ی من هم اومد
همه سلام کردن و منم جوابشونو دادم
وقتی همه کاملا مست بودن
مرده یهو دست گذاشت رو پام
بهش نگاه کردم
گفت حواسم نبود
گفت یه لحظه بیا
منم دنبالش رفتم
رفت تو یه راهروی خلوت
گفتم چیکار داری و هیچی نگفت
پس یواشکی چمدونمو جمع کردم و رفتم پایین
به خدمتکارا گفتم به هیچ وجه نگین من کجام و اینکه بابام اومد بهتون پول مردم اوکی؟
خدمتکارا :چشم خانم
رفتم تو خیابون
اما ممن هیچ وقت تنها نرفتم بیرون
هی میشه با خدمتکاری کسی میرفتم
رفتم همین جوری رفتم پول هامو برداشته بودم
رفتم تو یه بار
مشروب سفارش دادم و خوردم
اینقدر خوردم که مست مست بودم
یهو یه نفر اومد گفت:تنهایی ؟
کاتسومی:تازه چطور
مرد:میای تو جمع ما
فکر کردم ادم خوبیه چون تاحالا نیومده بودم بار
گفتم باشه و دنبالش رفتم
مرد:بچه ها این خانم کوچولو ی من هم اومد
همه سلام کردن و منم جوابشونو دادم
وقتی همه کاملا مست بودن
مرده یهو دست گذاشت رو پام
بهش نگاه کردم
گفت حواسم نبود
گفت یه لحظه بیا
منم دنبالش رفتم
رفت تو یه راهروی خلوت
گفتم چیکار داری و هیچی نگفت
۵.۶k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.