داشتم در خیابان راه میرفتم

داشتم در خیابـان راه میرفتم
که یک ماشین
با صدای خیلی بلندِ ‌موزیک اش
مرا از کنارِ خیابان گرفت
و پرت کرد تووی خاطـرات
یادم آمد چقدر ندارمـت ...

به گمانم آن ماشیـن
عاشـق آزاری داشت !
راه می افتاد در خیابان ها
و دلتنگـی پخش میکرد
لعنتـی ...
دیدگاه ها (۲)

برای کشتن یک زننیازی نیستفریاد بزنی , ترکش کنی , رویاهایش را...

همه آدم های بدبخت نتیجه یک تصمیم اشتباهند، اینکه یک روز زنی ...

بعد تو روزی احتمالاً با مردِ دیگری ازدواج خواهم کرد. با هم ب...

زندگیه دیگه؛#گاهی خسته ت میکنه، خیلی خسته ت میکنه؛اونقد که د...

کاش هنوز نه سالم بود . سرم روی زانوی مادربزرگ بود که داشت بر...

پارت20

part³آنیا*وقتی زنگ خورد شونه ی دامیان و ول کردمحس عجیبی داشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط