فرشته ای که رفت p4
ا.ت ویو:
بهش گفتم که ببخشید هلت دادم و داشتم ازش معذرت خواهی میکردم که گفت
تهیونگ : حالا منم دوس دارم هلت بدم
ا.ت : چ..چی
که یهو هلم داد رو تخت و حولمو در آورد و .......
( راوی ) دیگه خودتون بهتر میدونید😑
چند مین بعد :
ا.ت : دیدم زیر دلم درد میکنه گفتم تهیونگ زیر دلم درد میکنه ( با داد )
تهیونگ ویو :
دیدم داره جیغ و واق میکنه که زیر دلم درد میکنه بردمش تو حموم زیر دلش و ماساژ دادم
پرش زمانی به عصر :
ا.ت : تهیونگ
تهیونگ: بله بیبی گرل مگه نگفتم بگو ددی
ا.ت : میشه بریم عمارت ددی ؟😒
تهیونگ : باشه
ا.ت : ( خوشحال) راستی گوشیم کو ؟؟
تهیونگ : خاموش تو عمارت 😁
ا.ت : چییییی میگیییی چرا خواموشش کردی ؟
تهیونگ : چون کسی پیدات نکنه
ا.ت :. مامانم تا حالا زنگ زده ؟؟
تهیونگ : من از کجا بدونم آخه ؟
ا.ت : پشو بریم پشو
تهیونگ : بریم
سوار شدن و رفتن و ا.ت هم گوشیش رو پیدا کرد و روشن کرد دید ۵۰ بار مامانش زنگ زده
آها راستی بابای ا.ت فوت شده که بعداً دلیلش رو میفهمین
....................................................
ا.ت : زنگ زدم مامانم
ا.ت : سلام مامان
م: سلام زهر مار کجایی ۵۰ بار زنگ زدم بادیگاردهات دارن همه جا دنبالت میگردن کجاییی
ا.ت: ببخشید خونه دوستمم
م: کدوم دوستت؟
ا.ت : نفر جدید کلاسمونه
م : اسمش چیه ؟ دختره یا پسر ؟
ا.ت : اسمش لیسا خب معلومه که دختره
م : آها خب خیالم راحت شد باشه کی میای
ا.ت : میام دیگه حالا ایش
م: کی ؟
ا.ت : فعلا تا فردا هستم چون فردا تعطیل رسمیه
بهش گفتم که ببخشید هلت دادم و داشتم ازش معذرت خواهی میکردم که گفت
تهیونگ : حالا منم دوس دارم هلت بدم
ا.ت : چ..چی
که یهو هلم داد رو تخت و حولمو در آورد و .......
( راوی ) دیگه خودتون بهتر میدونید😑
چند مین بعد :
ا.ت : دیدم زیر دلم درد میکنه گفتم تهیونگ زیر دلم درد میکنه ( با داد )
تهیونگ ویو :
دیدم داره جیغ و واق میکنه که زیر دلم درد میکنه بردمش تو حموم زیر دلش و ماساژ دادم
پرش زمانی به عصر :
ا.ت : تهیونگ
تهیونگ: بله بیبی گرل مگه نگفتم بگو ددی
ا.ت : میشه بریم عمارت ددی ؟😒
تهیونگ : باشه
ا.ت : ( خوشحال) راستی گوشیم کو ؟؟
تهیونگ : خاموش تو عمارت 😁
ا.ت : چییییی میگیییی چرا خواموشش کردی ؟
تهیونگ : چون کسی پیدات نکنه
ا.ت :. مامانم تا حالا زنگ زده ؟؟
تهیونگ : من از کجا بدونم آخه ؟
ا.ت : پشو بریم پشو
تهیونگ : بریم
سوار شدن و رفتن و ا.ت هم گوشیش رو پیدا کرد و روشن کرد دید ۵۰ بار مامانش زنگ زده
آها راستی بابای ا.ت فوت شده که بعداً دلیلش رو میفهمین
....................................................
ا.ت : زنگ زدم مامانم
ا.ت : سلام مامان
م: سلام زهر مار کجایی ۵۰ بار زنگ زدم بادیگاردهات دارن همه جا دنبالت میگردن کجاییی
ا.ت: ببخشید خونه دوستمم
م: کدوم دوستت؟
ا.ت : نفر جدید کلاسمونه
م : اسمش چیه ؟ دختره یا پسر ؟
ا.ت : اسمش لیسا خب معلومه که دختره
م : آها خب خیالم راحت شد باشه کی میای
ا.ت : میام دیگه حالا ایش
م: کی ؟
ا.ت : فعلا تا فردا هستم چون فردا تعطیل رسمیه
۴.۲k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.