پارت۲
تصمیم گرفتم دوستم بیدار کنم ولی چون خوابش سنگین بود محل نداد باخودم فکر کردم شاید توهم زدم همچین چیزایی دوباره امدم بخوابم که دوباره همون صدا را شنیدم عصببی شدم رفتم ار چادور بیرون چیزی نبود اما خیلی حس ترس بهم میداد اما من مطمئن بودم اون صدارا شنیده بودم!
یه زره به اطراف دقت کردم دیدم یکی بدو بدو رفت توچادور منم همراهش رفتم دیدم، یه نفر که بدنش سفید بود موهاش رو صورت بود خیلی وخیم بود ازش پرسیدم توکی هستی برو بیرون
گفت: ازجنگل خودم باید برم؟
دستم بردم طرف صورتش یهو ناپدید شد براچند دقیقه توشوک بودم صبح که شدم گفتم
لارا توهم شنیدی صداشو
گفت چیو
گفتم همونی که امد توچادور داشت نازبت میکرد باحرس نگاهت میکرد توجنگل دیگه
گفتم ماکه دیشب بغل ماشینا چادور زدیم چب میگی
باخودم گفتم پی اونی که رفتم پیش کی بود!
رنگم پردیده بود حالم بد بود
یه زره به اطراف دقت کردم دیدم یکی بدو بدو رفت توچادور منم همراهش رفتم دیدم، یه نفر که بدنش سفید بود موهاش رو صورت بود خیلی وخیم بود ازش پرسیدم توکی هستی برو بیرون
گفت: ازجنگل خودم باید برم؟
دستم بردم طرف صورتش یهو ناپدید شد براچند دقیقه توشوک بودم صبح که شدم گفتم
لارا توهم شنیدی صداشو
گفت چیو
گفتم همونی که امد توچادور داشت نازبت میکرد باحرس نگاهت میکرد توجنگل دیگه
گفتم ماکه دیشب بغل ماشینا چادور زدیم چب میگی
باخودم گفتم پی اونی که رفتم پیش کی بود!
رنگم پردیده بود حالم بد بود
۱۹.۶k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.