پارت 2
۱هفته ی بعد
نزدیک خونمون یک پارک بود که همیشه وقتی بچه بودم با مامانم و داداش کوچولوم میرفتم الان که بیکار بودم میتونستم برم ببینمش...
وارد شدم خیلی تغییر نکرده بود درختای بزرگ و سر سبز نمونه ی کوچیک جنگل بود
همینطور که میرفتم که گفتم برم یک نگاه به زمین بسکتبال که همیشه خالی بود .
وقتی رسیدم یک پسر توجهم رو به خودش جلب کرد
داشت تنهایی بازی میکرد خیلی خفن بود محوش شده بودم خیلی حرفه ای بود حتی حرفه ای تر از عمو...!
چند ساعت گذشت که متوجه شدم خیلی دیر شده و باید برم خونه ، دیرم شده بود.
نزدیک خونمون یک پارک بود که همیشه وقتی بچه بودم با مامانم و داداش کوچولوم میرفتم الان که بیکار بودم میتونستم برم ببینمش...
وارد شدم خیلی تغییر نکرده بود درختای بزرگ و سر سبز نمونه ی کوچیک جنگل بود
همینطور که میرفتم که گفتم برم یک نگاه به زمین بسکتبال که همیشه خالی بود .
وقتی رسیدم یک پسر توجهم رو به خودش جلب کرد
داشت تنهایی بازی میکرد خیلی خفن بود محوش شده بودم خیلی حرفه ای بود حتی حرفه ای تر از عمو...!
چند ساعت گذشت که متوجه شدم خیلی دیر شده و باید برم خونه ، دیرم شده بود.
۴.۷k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.