فیک گل رزم 🌹

part16
ویو راوی
پسرا امدن خونه و وقتی بوی رامیون و دوکبوکی رو حس کردن واقعا در تعجب مونده بودن
یعنی همون دختر لج باز این کارو کرده بود؟...
پایان ویو
^بچه ها از بوش که میزنه خوش مزه باشه
☆اومممم اره خیلی
~تازه خونه هم خیلی تمیز شده
∆تهیونگ و جونکوک کجان؟

ویو جویون
نمیدونم اون لحضه چی شد وقتی که افتادم روش خب... من واقعا نمیدونم چه حسی داشتم
روی تخت دراز کشیده بودم که در باز شد
پایان ویو
~عه ببخشید نمیدونستم اینجایی
+اشکالی نداره
~تهیونگ و جونکوک کجان؟
+نمیدونم

ویو تهیونگ
با جونکوک داخل حیاط پشتی نشسته بودیم که صدایی شنیدیم
صدای ماشین بود
رفتیم داخل
^عه پسرا شما کجا بودید
_×داخل حیاط
_دختره رو ندیدین؟
☆نه

دیدم جیمین و دختره دارن از پله ها میان پایین

_خوب شد امدین بیاین میخوام یچیزی بگم

ویو شینا
الان تغریبا دو روزی بود که از جویون خبری نداشتیم
خاله ماری واقعا بهم ریخته بود حقم داشت
بلاخره جویون دخترشه و حسش طبیعیه
عمو ته جین اون خیلی ساکت شده بود هیچی نمیگفت
من واقعا براشون نگران بودن از همه بیشتر نگران جویون بودم
اون دختر شجاعیه ولی اگه آسیبی بهش برسه چی؟
ما به پلیس خبر دادیم اونا دنبالش میگشتن
اما نمیشه همین جوری دست رو دست بزاریم باید خودمون هم کاری میکردیم پس تصمیم گرفتم....

حمایت یادتون نره 💖🤍