فیک آیدل خون آشام من
پارت13:
#:خانم سوآ امشب قراره برات بد تموم بشه
٪:ر..رئیس غل.ط کردم
#:لکنت نگیر بیبی من از روز اولی که دیدمت ازت خوشم اومد و این چند روزی که اینجا بودی مظمئن شدم حسم واقعیه و دارم عاشقت میشم.نظرت چیه عملیش کنم؟
٪:م..منظورتون چیه رئیس؟(با ترس)
#:میخوام مال خودم کنمت
٪:چی؟
#:جملمو یه بار تکرار میکنم خانم جئون. ولی حیف یه کاری کردی که برای بار اولمون باید خشن باشم(از اون نگاه خنثا هاش که آدم میکشه)
٪:ر..رئیس گوه خوردم د..دیگه تکرار نمیشه
#:(پوزخند) بعد از کار بیا اتاقم نیای دیگه یه زره کنترلی که روی خودم دارم رو اونموقع ندارمش(تهدید آمیز) و رفت...
ویو سوآ:وای الان چه گوهی بخورم.وایسا اون گفت عاشق منه؟ایولللل سوآ رئیست میشه دوست پسرت ولی بعل از کار اگه برم پیشش چیکارم میکنه؟نکنه...نه سوآ ولش کن به کارت برس الان بهت گیر میده دوباره.
ویو ات: نمیدونم پرا یهو قطع کرد هوفف اصلا معلوم نیست چشه.
بعدش جیمین اومد و بهم گفت که امشب یه کنسرت داره و من قراره از همین اشمب کارم رو شروع کنم.یسسسس
چند ساعت بعد:
ویو ات: الان ساعت 8 هست و من تا الان حوصلم پوکید.کنسرت هم ساعت 9 شروع میشه که جیمین اومد و گفت باید سریع کارمون رو شروع کنیم منم گفتم باشه.خیلی استرس داشتم نکنه گند بزنم؟
شروع کردم به میکاپش اولش یکم دستم میلرزید.
+:استرس داری؟(با صدای بمش)
_:نه یعنی آره یکم
ویو ات:یهو دستمو گرفت و گفت من بهت اعتماد دارم مطمئنم میتونی کارت رو کامل و درست انجام بدی(با لبخند)
کارم رو ادامه دادم و لرزش دستم رفت.موهاش رو هم رنگ گذاشتم رنگش بنفش بود و همه کارا رو انجام دادیم و فقط لباس مونده بود.یکی در زد و گفت این هم از لباس.لباس رو گرفتم و تشکر کردم.لباس هم بنفش و مشکی بود خیلی قشنگ بود.
+:خب استرس که نداری؟
_:نه(با خنده)
راوی:جیمین تیشرتش رو درآورد و ات از خجالت چشماش رو بست.
+:اینم باید میگفتم که نباید خجالت بکشی؟
_:آره فکر کنم
+:خب نکش ات میدونی که دیرمون شده.همینطور هم لازم نیست لباسمو بپوشی فقط بهم بده.
_:آهان خوبه پس بفرمایین
+:ممنونم
راوی:جیمین لباسش رو پوشید و ات هم بهش کمک کرد تا یقه اش رو درست کنه.بعدش کنسرتش شروع شد و جیمن رفت و کنسدت به خوبی و خوشی برگزار شد و تموم شد.
حالا میریم سراغ کوک و سوآ که کوک چه نقشه ای داره برای شب...
راستی یه لایکی هم برای خوشحال کردن من بکنی بد نیستا❤❤😉😉
#:خانم سوآ امشب قراره برات بد تموم بشه
٪:ر..رئیس غل.ط کردم
#:لکنت نگیر بیبی من از روز اولی که دیدمت ازت خوشم اومد و این چند روزی که اینجا بودی مظمئن شدم حسم واقعیه و دارم عاشقت میشم.نظرت چیه عملیش کنم؟
٪:م..منظورتون چیه رئیس؟(با ترس)
#:میخوام مال خودم کنمت
٪:چی؟
#:جملمو یه بار تکرار میکنم خانم جئون. ولی حیف یه کاری کردی که برای بار اولمون باید خشن باشم(از اون نگاه خنثا هاش که آدم میکشه)
٪:ر..رئیس گوه خوردم د..دیگه تکرار نمیشه
#:(پوزخند) بعد از کار بیا اتاقم نیای دیگه یه زره کنترلی که روی خودم دارم رو اونموقع ندارمش(تهدید آمیز) و رفت...
ویو سوآ:وای الان چه گوهی بخورم.وایسا اون گفت عاشق منه؟ایولللل سوآ رئیست میشه دوست پسرت ولی بعل از کار اگه برم پیشش چیکارم میکنه؟نکنه...نه سوآ ولش کن به کارت برس الان بهت گیر میده دوباره.
ویو ات: نمیدونم پرا یهو قطع کرد هوفف اصلا معلوم نیست چشه.
بعدش جیمین اومد و بهم گفت که امشب یه کنسرت داره و من قراره از همین اشمب کارم رو شروع کنم.یسسسس
چند ساعت بعد:
ویو ات: الان ساعت 8 هست و من تا الان حوصلم پوکید.کنسرت هم ساعت 9 شروع میشه که جیمین اومد و گفت باید سریع کارمون رو شروع کنیم منم گفتم باشه.خیلی استرس داشتم نکنه گند بزنم؟
شروع کردم به میکاپش اولش یکم دستم میلرزید.
+:استرس داری؟(با صدای بمش)
_:نه یعنی آره یکم
ویو ات:یهو دستمو گرفت و گفت من بهت اعتماد دارم مطمئنم میتونی کارت رو کامل و درست انجام بدی(با لبخند)
کارم رو ادامه دادم و لرزش دستم رفت.موهاش رو هم رنگ گذاشتم رنگش بنفش بود و همه کارا رو انجام دادیم و فقط لباس مونده بود.یکی در زد و گفت این هم از لباس.لباس رو گرفتم و تشکر کردم.لباس هم بنفش و مشکی بود خیلی قشنگ بود.
+:خب استرس که نداری؟
_:نه(با خنده)
راوی:جیمین تیشرتش رو درآورد و ات از خجالت چشماش رو بست.
+:اینم باید میگفتم که نباید خجالت بکشی؟
_:آره فکر کنم
+:خب نکش ات میدونی که دیرمون شده.همینطور هم لازم نیست لباسمو بپوشی فقط بهم بده.
_:آهان خوبه پس بفرمایین
+:ممنونم
راوی:جیمین لباسش رو پوشید و ات هم بهش کمک کرد تا یقه اش رو درست کنه.بعدش کنسرتش شروع شد و جیمن رفت و کنسدت به خوبی و خوشی برگزار شد و تموم شد.
حالا میریم سراغ کوک و سوآ که کوک چه نقشه ای داره برای شب...
راستی یه لایکی هم برای خوشحال کردن من بکنی بد نیستا❤❤😉😉
۵.۰k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.