《کی عاشقت شدم》💜
پارت ۲۵
که یدفه تهیونگ ر. به من کرد و به معنی این که بریم برقصیم بدون اینکه نگاش کنم گفتم
آ.ت: فکرشم نکن
ته: آ....ت لطفا
آ.ت: نچ
ته که نقطه ضعف آ.تو میدونس به طرز خیلی خیلی کیوتی گفت
ته:آ......ت قشنگم بریم دیگه بخاطر مممممممممن
جیمین: آ.ت برو اذیتش نکن
آ.ت: خیلی خب بریم ایشششششش
ته: یسسسس
دو زوج رویای قصه ما رفتن که برقصن همین جوری داشتن میرقصیدن و ته نمیتونست چشم از چهره بهشتی پرنسس زندگیش برداره آ.ت که نگاش کرد خندش گرفت و گفت
آ.ت: چرا داری اینجوری نگا میکنی
ته: من میخوام فرشتمونگا کنم مشکلی داره
آ.ت: نه اصن مشکلی نداره
داشتن میرقصیدن که دیدن همه دارن میرن بشینن اونام رفتن نشستن اما دارا و سوهو موندن اونجا که یدفه سوهو یه جعبه کوچیک از جیبش در آورد و جلوی دارا زانو زد
آ.ت: هیییییییین واییییییییییی تهیونگ نگاشون کن وای خدا چقد نازن
ته: یه لبخند مستطیلی زدو گفت آره خیلی نازن
دارا ماتش برده بود که آ.ت بلند گفت
آ.ت: عروس رفته گل بچینه
دارا: عااااااا میخوای برم گل بچینم بعد بیام
که همه خندیدن و دارا گفت بله و سالن پر شده بود از جیغ و دست
آ.ت: خب عروسی داریم چه عروسییی دارا خانم گفته باشم من میشم ساق دوشت
جیمین: منو تهیونگم میشیم ساق دوش سوهو
آ.ت: خب بگین ببینم عروسی کیه
سوهو: من همه چیو برای دو روز دیگه تدارک دیدم
آ.ت: خیلی خب پس برای پسفردا باید آماده شیم وای خدا چقد خوشحالم فک کن بچتون بیاد به من بگه خله آ.ت میچه بلا من دودولات بخلی واییییییییییی خدا بعد من ببرمش پارک قودایاااااااا
ته زیر لب: نگران نباش قبل از این که بچه اینا بیاد بگه بچه خودت میگه
آ.ت: چی گفتی
ته: من چیزی نگفتم
آ.ت: گفتیا
ته: ن بابا
همین جوری داشتن صحبت میکردن که آ.ت سنگینی نگاهی رو رو خودش حس میکنه و چون که لباسش از پشت باز بود اذیت میشد و تهیونگ از اینوماجرا خبر دار میشه و کتشو در میاره و میندازه رو دوش ا.ت
آ.ت: عاااا بچه ها بریم دیگه دیر وقته
همه: بریم
رفتن و رسیدن خونه و رفتن که بخوابن
ویو آ.ت
داشتم گردن بندمو در میآوردم که دستی رو کمرم حس کردم که وقتی که برگشتم با صورت تهیونگ و که نیم سانت با صورتم فاصله داشت مواجه شدم که دیدم تهیونگ داره .....................
خب بقیش پارت بعد اومید وارم خوشتون بیاد و اینکه لایکا خیلی کمه و اگه این طوری پیش بره اصن دیگه فیک نمیزارم شرط پارت بعدی ۱۵ تا لایک و ۱۰ تا کام دوستون دارم بای 💜💙
که یدفه تهیونگ ر. به من کرد و به معنی این که بریم برقصیم بدون اینکه نگاش کنم گفتم
آ.ت: فکرشم نکن
ته: آ....ت لطفا
آ.ت: نچ
ته که نقطه ضعف آ.تو میدونس به طرز خیلی خیلی کیوتی گفت
ته:آ......ت قشنگم بریم دیگه بخاطر مممممممممن
جیمین: آ.ت برو اذیتش نکن
آ.ت: خیلی خب بریم ایشششششش
ته: یسسسس
دو زوج رویای قصه ما رفتن که برقصن همین جوری داشتن میرقصیدن و ته نمیتونست چشم از چهره بهشتی پرنسس زندگیش برداره آ.ت که نگاش کرد خندش گرفت و گفت
آ.ت: چرا داری اینجوری نگا میکنی
ته: من میخوام فرشتمونگا کنم مشکلی داره
آ.ت: نه اصن مشکلی نداره
داشتن میرقصیدن که دیدن همه دارن میرن بشینن اونام رفتن نشستن اما دارا و سوهو موندن اونجا که یدفه سوهو یه جعبه کوچیک از جیبش در آورد و جلوی دارا زانو زد
آ.ت: هیییییییین واییییییییییی تهیونگ نگاشون کن وای خدا چقد نازن
ته: یه لبخند مستطیلی زدو گفت آره خیلی نازن
دارا ماتش برده بود که آ.ت بلند گفت
آ.ت: عروس رفته گل بچینه
دارا: عااااااا میخوای برم گل بچینم بعد بیام
که همه خندیدن و دارا گفت بله و سالن پر شده بود از جیغ و دست
آ.ت: خب عروسی داریم چه عروسییی دارا خانم گفته باشم من میشم ساق دوشت
جیمین: منو تهیونگم میشیم ساق دوش سوهو
آ.ت: خب بگین ببینم عروسی کیه
سوهو: من همه چیو برای دو روز دیگه تدارک دیدم
آ.ت: خیلی خب پس برای پسفردا باید آماده شیم وای خدا چقد خوشحالم فک کن بچتون بیاد به من بگه خله آ.ت میچه بلا من دودولات بخلی واییییییییییی خدا بعد من ببرمش پارک قودایاااااااا
ته زیر لب: نگران نباش قبل از این که بچه اینا بیاد بگه بچه خودت میگه
آ.ت: چی گفتی
ته: من چیزی نگفتم
آ.ت: گفتیا
ته: ن بابا
همین جوری داشتن صحبت میکردن که آ.ت سنگینی نگاهی رو رو خودش حس میکنه و چون که لباسش از پشت باز بود اذیت میشد و تهیونگ از اینوماجرا خبر دار میشه و کتشو در میاره و میندازه رو دوش ا.ت
آ.ت: عاااا بچه ها بریم دیگه دیر وقته
همه: بریم
رفتن و رسیدن خونه و رفتن که بخوابن
ویو آ.ت
داشتم گردن بندمو در میآوردم که دستی رو کمرم حس کردم که وقتی که برگشتم با صورت تهیونگ و که نیم سانت با صورتم فاصله داشت مواجه شدم که دیدم تهیونگ داره .....................
خب بقیش پارت بعد اومید وارم خوشتون بیاد و اینکه لایکا خیلی کمه و اگه این طوری پیش بره اصن دیگه فیک نمیزارم شرط پارت بعدی ۱۵ تا لایک و ۱۰ تا کام دوستون دارم بای 💜💙
۷.۹k
۱۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.