پارت93
#پارت93
شیطونکِ بابا🥺💜
یه تای ابرومو بالا انداختم و سعی کردم عشوه خرکی بیام براش
دسرمو بلند کردم و دستمو روی ته ریشاش کشیدم
مشخص بود که وا داده بود ، میتونستم از چشماش بفهمم
_ اومممم مثلا چه چیزای مهمی؟؟
+ درمورد کاره عزیزم
بغ کرده گفتم:
_ یعنی من غریبم دیگه؟؟ آها باش فهمیدم
خواستم از بغلش بیام بیرون که منو به سمتش کشید و گفت:
+ این حرفو نزن دیگه
درسته که مدت کمیه باهات آشنا شدم ولی نمیدونم چرا مثل چشمام بهت اعتماد دارم
تو دلم پوزخندی به این حرفش زدم!! بشین و ببین که چجوری زندگیتو به آتیش میکشم
_ نچ دروغ میگی!! اگه اعتماد داشتی که انقد نمیترسیدی
+ دوسداری ببینیش؟
_ هعی بدم نمیاد
+ پس بریم بهت نشون بدم
دستمو گرفت و باهم به سمت پذیرایی رفتیم
+ گوشیتو بده
_ میخوای چیکار؟؟
+ بده کار دارم
با تردید گوشیمو بهش دادم ، نگاهش بهش انداختم و داشت وارسیش میکرد
وای اگه چتامو با کیانا بخونه چی؟؟؟ بدبخت شدم رفت
انوقت دیگه همه چیزو میفهمید و حتما همینجا تیکه تیکه ام میکرد
+ رمزش چیه؟
شیطونکِ بابا🥺💜
یه تای ابرومو بالا انداختم و سعی کردم عشوه خرکی بیام براش
دسرمو بلند کردم و دستمو روی ته ریشاش کشیدم
مشخص بود که وا داده بود ، میتونستم از چشماش بفهمم
_ اومممم مثلا چه چیزای مهمی؟؟
+ درمورد کاره عزیزم
بغ کرده گفتم:
_ یعنی من غریبم دیگه؟؟ آها باش فهمیدم
خواستم از بغلش بیام بیرون که منو به سمتش کشید و گفت:
+ این حرفو نزن دیگه
درسته که مدت کمیه باهات آشنا شدم ولی نمیدونم چرا مثل چشمام بهت اعتماد دارم
تو دلم پوزخندی به این حرفش زدم!! بشین و ببین که چجوری زندگیتو به آتیش میکشم
_ نچ دروغ میگی!! اگه اعتماد داشتی که انقد نمیترسیدی
+ دوسداری ببینیش؟
_ هعی بدم نمیاد
+ پس بریم بهت نشون بدم
دستمو گرفت و باهم به سمت پذیرایی رفتیم
+ گوشیتو بده
_ میخوای چیکار؟؟
+ بده کار دارم
با تردید گوشیمو بهش دادم ، نگاهش بهش انداختم و داشت وارسیش میکرد
وای اگه چتامو با کیانا بخونه چی؟؟؟ بدبخت شدم رفت
انوقت دیگه همه چیزو میفهمید و حتما همینجا تیکه تیکه ام میکرد
+ رمزش چیه؟
۴.۶k
۱۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.