Part 1
Part 1
( ویو وینتر)
نصفه شب بود و صدای بارونی که به پنجره میخورد توی خونه میپیچید با لگدی که به شکمم خورد توی خودم میپیچدم
پدر وینتر : دختره ی جنده اون پسری که صب کنارت نشسته بود کی بود ؟ دوست پسرت ؟ میخای ابروی منو ببری ؟ حالم ازت به هم میخوره بمیررر لعنتی بمیرر
وینتر : اون فقط دوستم بود
پدر وینتر: خفه شو دختره ی دروغگوی پست
و از موهام گرفت و به دیوار کوبید که باعث شد بیوفتم زمین دوباره موهام رو گرفت و به سمت در خونه رفت در رو باز کرد و هلم داد بیرون که دوباره روی زمین افتادم سرم داشت گیج میرفت دستم رو روی سرم گذاشتم که مایعی رو حس کردم وقتی دسمتو نگاه کردم همونطور که حدس زده بود خون بود به هر حال خورده بودم به دیوار سعی کردم بلند شم ولی به خاطر دردی که زیر شکمم حس کردم دوباره افتادم و ناله ی ریزی کردم
بعد از چند دقیقه که دردم کمتر شد بلند شدم و به سمت خونه ی اهیون راه افتادم
( ویو خونه ی اهیون )
جلوی در وایستاده بود دستم رو روی زنگ گذاشتم که صدای زنگ در بلند شد چند ثانیه اهیون در رو باز کرد
اهیون : ا.تتت این چه وضعیه ؟ باز اون عوضی کتکت زد ؟
وینتر : ایندفعه از خونه پرتم کرد بیرون میتونم شبو اینجا بخابم ؟
اهیون : معلومه که میتونی زود باش بیا تو
وینتر رفت تو و روی مبل نشست که اهیون با جمعه کمک های اولیه کنارش نشست و شروع کرد به پانسمان زخم هاش
اهیون : اصلا نگران نباش با هم درستش میکنیم
وینتر : نگران نباش میدونم باید چیکار کنم
اهیون : یعنی چی ؟
وینتر : مثل تو ی خونه میگیرم و تنهایی زندگی میکنم
اهیون : با کدوم پول ؟
وینتر : درسته بابام کل پولی که با کار کردن در می اوردمو برای خرید مواد ازم میگرفت ولی خب منم بلد بودم چطوری ازش درامدمو مخفی کنم بابام از من ماهی پنجاه دلار میگرفت ولی در اصل درامد من ماهی ۱۰۰ دلار بود از اون پنجاه دلارش خبر نداشت
اهیون : الان چقدر داری ؟
وینتر : حدودا پنج هزار دلار
اهیون : برای خرید خونه کمه
وینتر : میشه باهاش ی خونه ی کوچیک و قدیمی خرید
اهیون : خوبه پانسمانت تموم شد برو بخاب تا فردا بریم دنبال خرید خونه
( ویو وینتر)
نصفه شب بود و صدای بارونی که به پنجره میخورد توی خونه میپیچید با لگدی که به شکمم خورد توی خودم میپیچدم
پدر وینتر : دختره ی جنده اون پسری که صب کنارت نشسته بود کی بود ؟ دوست پسرت ؟ میخای ابروی منو ببری ؟ حالم ازت به هم میخوره بمیررر لعنتی بمیرر
وینتر : اون فقط دوستم بود
پدر وینتر: خفه شو دختره ی دروغگوی پست
و از موهام گرفت و به دیوار کوبید که باعث شد بیوفتم زمین دوباره موهام رو گرفت و به سمت در خونه رفت در رو باز کرد و هلم داد بیرون که دوباره روی زمین افتادم سرم داشت گیج میرفت دستم رو روی سرم گذاشتم که مایعی رو حس کردم وقتی دسمتو نگاه کردم همونطور که حدس زده بود خون بود به هر حال خورده بودم به دیوار سعی کردم بلند شم ولی به خاطر دردی که زیر شکمم حس کردم دوباره افتادم و ناله ی ریزی کردم
بعد از چند دقیقه که دردم کمتر شد بلند شدم و به سمت خونه ی اهیون راه افتادم
( ویو خونه ی اهیون )
جلوی در وایستاده بود دستم رو روی زنگ گذاشتم که صدای زنگ در بلند شد چند ثانیه اهیون در رو باز کرد
اهیون : ا.تتت این چه وضعیه ؟ باز اون عوضی کتکت زد ؟
وینتر : ایندفعه از خونه پرتم کرد بیرون میتونم شبو اینجا بخابم ؟
اهیون : معلومه که میتونی زود باش بیا تو
وینتر رفت تو و روی مبل نشست که اهیون با جمعه کمک های اولیه کنارش نشست و شروع کرد به پانسمان زخم هاش
اهیون : اصلا نگران نباش با هم درستش میکنیم
وینتر : نگران نباش میدونم باید چیکار کنم
اهیون : یعنی چی ؟
وینتر : مثل تو ی خونه میگیرم و تنهایی زندگی میکنم
اهیون : با کدوم پول ؟
وینتر : درسته بابام کل پولی که با کار کردن در می اوردمو برای خرید مواد ازم میگرفت ولی خب منم بلد بودم چطوری ازش درامدمو مخفی کنم بابام از من ماهی پنجاه دلار میگرفت ولی در اصل درامد من ماهی ۱۰۰ دلار بود از اون پنجاه دلارش خبر نداشت
اهیون : الان چقدر داری ؟
وینتر : حدودا پنج هزار دلار
اهیون : برای خرید خونه کمه
وینتر : میشه باهاش ی خونه ی کوچیک و قدیمی خرید
اهیون : خوبه پانسمانت تموم شد برو بخاب تا فردا بریم دنبال خرید خونه
۱۴۷
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.