دارم میمیرم از درد ............ یومه پارت ۳
دازای اومد اون طرف یومه نشست و دستشو انداخت دور گردنشدازای : میدونی خوشم نیاد نزدیک پسرای دیگه بشی
سورا متوجه شد که دازای میخواد کمکش کنه
سورا : ببخشید.
د د ددی «این قسمتو با یکم نکلت گفت»
اون پسرا بلند میشن و معذرت خواهی میکنن و میرن
سورا : مرسی نجاتم دادی
دازای: از کی تا حالا به من میگی ددی ؟ «با لبخنده شیطانی»
رانپو و کورو اومدن داخل کافه
یومه ببختم که شانس نداره دست دازای هنوز دور گردنش بود
رانپو : به به انگار صحنه عاشقانس
سورا : سس سس سو تفاهم شده
کورو : ببینیم پس دازای بهت اعتراف کرده «از دهنش پرید😁»
سورا : اعتراف ؟ «با تعجب»
رانپو : اره دیگه
سورا میزنه زیر خنده
دازای : ببینم کجاش خنده داره
یومه : آی ای دلم درد گرفت «با خنده شدید »
وای من دیگه باید برم غذا بخورم بای بای
دازای : ببینم اون الان منو نادیده گرفت «با لحن سوالی»
کورو و رانپو : عععررر
دازای به سمت
سورا متوجه شد که دازای میخواد کمکش کنه
سورا : ببخشید.
د د ددی «این قسمتو با یکم نکلت گفت»
اون پسرا بلند میشن و معذرت خواهی میکنن و میرن
سورا : مرسی نجاتم دادی
دازای: از کی تا حالا به من میگی ددی ؟ «با لبخنده شیطانی»
رانپو و کورو اومدن داخل کافه
یومه ببختم که شانس نداره دست دازای هنوز دور گردنش بود
رانپو : به به انگار صحنه عاشقانس
سورا : سس سس سو تفاهم شده
کورو : ببینیم پس دازای بهت اعتراف کرده «از دهنش پرید😁»
سورا : اعتراف ؟ «با تعجب»
رانپو : اره دیگه
سورا میزنه زیر خنده
دازای : ببینم کجاش خنده داره
یومه : آی ای دلم درد گرفت «با خنده شدید »
وای من دیگه باید برم غذا بخورم بای بای
دازای : ببینم اون الان منو نادیده گرفت «با لحن سوالی»
کورو و رانپو : عععررر
دازای به سمت
۹۷۶
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.