ات با فیلیکس رفتن سمت دریاچه
ات با فیلیکس رفتن سمت دریاچه
تهیونگ و کوک هم داشتن دنبالشون میکردن
ات: فیلیکس بیا بریم اینجا بستنی بخوریم
ف: باشه
ات و فیلیکس رفتن بستنی بخورن
کوک: تهیونگ رفته خوش بگذرونه ولش کن
ته: اگه دختر خودت بگه که دوست پسر نداره تو باورش میکنی
کوک: خب بریم ببینیم کجا رفتن
ته:خخ بریم
ات: سلام دو تا بستنی یکیش تلخ زغالی فیلیکس تو چی میخوری
فیلیکس : منم ساده
فروشنده: بفرمایید
ات:ممننون
ات و فیلیکس رفتن سمت رودخونه نشستن
ات:بعد بستنی بریم خرید
ف:ات من میخوام استعفا بدم
ات: چی چرا
ف:خب دستیار بودن یا بادیگار کار من نیس
ات:یعنی چی
ف: قراره باشگاه بوکس رو ببندیم و بریم پیش پدر بزرگم اونجا توی کار مزرعه بهش کمک کنیم یعنی دارم میرم
ات توی این مدت فقط داشت نگاهش میکرد قطره اشکی از چشاش ریخت
ات بلند شد فیلیکس هم همراهش بلند شد
ات: من این حرفا حالیم نیس تو بادیگارد منی هق
ف:ات
تهیونگ و کوک داشتم از دور نگاشون میکردن
ته:کوک ات داره...داره گریه میکنه
کوک:چی
ته: اون پسره...
تهیونگ خواست بره سمتش ولی کوک نزاشت
کوک:تهیونگ اون بزرگ شده وایسا عجله نکن بزار خودش حل کنه هر چی هست اگه نتونست بهت میگه
ته:اوففف باشه
کوک:بیا بریم به کارامون برسیم
ته:باشه
رفتن
تهیونگ و کوک هم داشتن دنبالشون میکردن
ات: فیلیکس بیا بریم اینجا بستنی بخوریم
ف: باشه
ات و فیلیکس رفتن بستنی بخورن
کوک: تهیونگ رفته خوش بگذرونه ولش کن
ته: اگه دختر خودت بگه که دوست پسر نداره تو باورش میکنی
کوک: خب بریم ببینیم کجا رفتن
ته:خخ بریم
ات: سلام دو تا بستنی یکیش تلخ زغالی فیلیکس تو چی میخوری
فیلیکس : منم ساده
فروشنده: بفرمایید
ات:ممننون
ات و فیلیکس رفتن سمت رودخونه نشستن
ات:بعد بستنی بریم خرید
ف:ات من میخوام استعفا بدم
ات: چی چرا
ف:خب دستیار بودن یا بادیگار کار من نیس
ات:یعنی چی
ف: قراره باشگاه بوکس رو ببندیم و بریم پیش پدر بزرگم اونجا توی کار مزرعه بهش کمک کنیم یعنی دارم میرم
ات توی این مدت فقط داشت نگاهش میکرد قطره اشکی از چشاش ریخت
ات بلند شد فیلیکس هم همراهش بلند شد
ات: من این حرفا حالیم نیس تو بادیگارد منی هق
ف:ات
تهیونگ و کوک داشتم از دور نگاشون میکردن
ته:کوک ات داره...داره گریه میکنه
کوک:چی
ته: اون پسره...
تهیونگ خواست بره سمتش ولی کوک نزاشت
کوک:تهیونگ اون بزرگ شده وایسا عجله نکن بزار خودش حل کنه هر چی هست اگه نتونست بهت میگه
ته:اوففف باشه
کوک:بیا بریم به کارامون برسیم
ته:باشه
رفتن
۱۰.۰k
۰۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.