پارت دوازدهم💚✨
پارت دوازدهم💚✨
ویو ا/ت
رفتم رو تخت دراز کشیدم جوری که پشتم به تهیونگ باشه
منتظر موندم لباساش رو عوض کنه که یهو دستی برزگ و مردونه که دو برابر دست من بود دور کمرم حلقه شد و منو به سمت خودش کشوند به سمت اون دست ها برگشتم که با تهیونگی که بدنش به بدنم چسبیده و صورت هامون یک میلی متر با هم فاصله داشت بر خورد کردم مطمئن بودم الان صورتم
قرمز شده اگه الان موهام سبز بود گوجه فرنگی شده بودم
-چرا چشم هاتو نمیبندی؟
+چ..چی ؟چ..یز من الان م..می.خوابم(لکنت و سرخ شده)
-چرا لکنت گرفتی؟(خنده)
+م...من ل..لکنت ن..نگ.رفتم
-پس چی گرفتی ؟
+ل..کنت
-بیا خودت هم گفتی(خنده)
+م..ن نه چیزه
-چشماتو ببند
+چ.را؟
-چون همسر آیندت بهت میگه
ویو تهیونگ
با دستم چشاش رو بستم.......
خوب خیلی ها به خودم گفتید ادامه بدم اینم ادامه اش🥰♥️
ویو ا/ت
رفتم رو تخت دراز کشیدم جوری که پشتم به تهیونگ باشه
منتظر موندم لباساش رو عوض کنه که یهو دستی برزگ و مردونه که دو برابر دست من بود دور کمرم حلقه شد و منو به سمت خودش کشوند به سمت اون دست ها برگشتم که با تهیونگی که بدنش به بدنم چسبیده و صورت هامون یک میلی متر با هم فاصله داشت بر خورد کردم مطمئن بودم الان صورتم
قرمز شده اگه الان موهام سبز بود گوجه فرنگی شده بودم
-چرا چشم هاتو نمیبندی؟
+چ..چی ؟چ..یز من الان م..می.خوابم(لکنت و سرخ شده)
-چرا لکنت گرفتی؟(خنده)
+م...من ل..لکنت ن..نگ.رفتم
-پس چی گرفتی ؟
+ل..کنت
-بیا خودت هم گفتی(خنده)
+م..ن نه چیزه
-چشماتو ببند
+چ.را؟
-چون همسر آیندت بهت میگه
ویو تهیونگ
با دستم چشاش رو بستم.......
خوب خیلی ها به خودم گفتید ادامه بدم اینم ادامه اش🥰♥️
۸.۹k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.