عشق بین مافیا و خون اشام
اسلاید دوم: ته
اسلاید سوم: جیمین
ادامه ی پارت p8
ته با جیمین اومده بود(شاید با خودتون بگید که مینجی جیمین و از کجا میشناسه اونا با میجی و یونا به یه مدرسه میرفتن و یه اکیپ بودن با چند نفر دیگ)
اوممم چقدر قد کشیدن و جذاب تر شدن که یهو یونا اومد و گف
یونا=به چی داری نگا میکنی
رد نگاهمو گرفت و ته و دید
*ویو یونا*
داشتیم به کارکنا سر میزدیم تا کارشونو ببینیم که یه زنه رو دیدم داره با کارکنا دعوا میکنه و رفتم تا مشکلو باهاش حل کنم رفتم و باهاش صحبت کردم و راضش کردم که به همون اتاقی که رزرو کرده بره و این قانونه رفتم سمت مینی و گفتم به چی داری نگا میکنی و رد نگاش و گرفتم
نه اون ته نیس نه من باور نمیکنم اشکام شروع به ریختن کرد که یهو......
*ویو جیمین*
وقتی وارد شدیم به همه جای هتل داشتم نگا میکردم واووو چه هتل بزرگ و قشنگی (عکسشو میزارم)
جلومو نگاه کردم مینجی رو دیدم با دیدنش تمام خاطراتمون اومد جلو چشمم و رد شد......یه دختره اومد سمتش صورتشو ندیدم که یهو برگشت سمتمون و چشام درشت شد اون....اون... یونا بود یا خدا یعنی الان باید چیکار کنیم ته یه نگا به من انداخته بهم فهموند که دنبالش برم و از بغلشون رد شدیم انگاری که نمیشناسیمشون ولی وقتی که .........
اسلاید سوم: جیمین
ادامه ی پارت p8
ته با جیمین اومده بود(شاید با خودتون بگید که مینجی جیمین و از کجا میشناسه اونا با میجی و یونا به یه مدرسه میرفتن و یه اکیپ بودن با چند نفر دیگ)
اوممم چقدر قد کشیدن و جذاب تر شدن که یهو یونا اومد و گف
یونا=به چی داری نگا میکنی
رد نگاهمو گرفت و ته و دید
*ویو یونا*
داشتیم به کارکنا سر میزدیم تا کارشونو ببینیم که یه زنه رو دیدم داره با کارکنا دعوا میکنه و رفتم تا مشکلو باهاش حل کنم رفتم و باهاش صحبت کردم و راضش کردم که به همون اتاقی که رزرو کرده بره و این قانونه رفتم سمت مینی و گفتم به چی داری نگا میکنی و رد نگاش و گرفتم
نه اون ته نیس نه من باور نمیکنم اشکام شروع به ریختن کرد که یهو......
*ویو جیمین*
وقتی وارد شدیم به همه جای هتل داشتم نگا میکردم واووو چه هتل بزرگ و قشنگی (عکسشو میزارم)
جلومو نگاه کردم مینجی رو دیدم با دیدنش تمام خاطراتمون اومد جلو چشمم و رد شد......یه دختره اومد سمتش صورتشو ندیدم که یهو برگشت سمتمون و چشام درشت شد اون....اون... یونا بود یا خدا یعنی الان باید چیکار کنیم ته یه نگا به من انداخته بهم فهموند که دنبالش برم و از بغلشون رد شدیم انگاری که نمیشناسیمشون ولی وقتی که .........
۲.۲k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.