میراث ابدی 💜پــارت²⁷💜 کپ👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مانیا: دومیش با من کاری نداشته باش.
ــ چی؟! اگه باهات کاری نداشته باشم چطوری مراقبت باشم؟
مانیا: منظورم یه چیز دیگه اس.
ــ اگه فردا پس فردا وارث خواستن چیکار کنیم؟
مانیا: من نمیخوام اولین رابطمون بدون عشق باشه.
ــ پس فرصت میخوای تا عاشقم بشی؟
مانیا: و همینطور تو عاشقم باشی.
قلبم یجوری شد با این حرفش.........
ــ اینم قبول.
مانیا: یه سوال داشتم.
ــ چیه؟
مانیا: قول بده راستشو بگی.
ــ قول قول.
مانیا: تا حالا با زنی رابطه داشتی از هر نوعش.
خندم گرفت............
مانیا: چیه؟؟؟؟!!
ــ نه. چیشد که این سوالو ازم پرسیدی؟
مانیا: همینجوری.
ــ اهان.
+ حرفاتون تموم شد بیایید شام بخوریم مردیم از گشنگی؟
تهیونگ مزاحمممممممم. مانیا دستشو گذاشت رو شکمش........
مانیا: الهی من فدات بشم. یادم رفت بهت غذا بدم.
منو تهیونگ خندیدیم. واقعا مانیا دختر خیلی متفاوتی هست. رفتیم کاخ مرکزی. شامو خوردیم.........
بابا: خب فردا صبح تو جلسه اعلام میکنم که شماها ازدواج میکنید. برای احتیاط بیشتر بهتره پس فردا مراسم عروسی برگزار بشه. ملکه و لیلی بانو برا شما زحمتی داری.
مامان و لیلی بانو: شما امر بفرمایید عالیجناب.
بابا: مانیا را برای عروسی پس فردا آماده کنید.
مامان و لیلی بانو: چشم عالیجناب.
عمو: خوبه نماینده چین هم اینجاست.
بابا: آره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #bts
مانیا: دومیش با من کاری نداشته باش.
ــ چی؟! اگه باهات کاری نداشته باشم چطوری مراقبت باشم؟
مانیا: منظورم یه چیز دیگه اس.
ــ اگه فردا پس فردا وارث خواستن چیکار کنیم؟
مانیا: من نمیخوام اولین رابطمون بدون عشق باشه.
ــ پس فرصت میخوای تا عاشقم بشی؟
مانیا: و همینطور تو عاشقم باشی.
قلبم یجوری شد با این حرفش.........
ــ اینم قبول.
مانیا: یه سوال داشتم.
ــ چیه؟
مانیا: قول بده راستشو بگی.
ــ قول قول.
مانیا: تا حالا با زنی رابطه داشتی از هر نوعش.
خندم گرفت............
مانیا: چیه؟؟؟؟!!
ــ نه. چیشد که این سوالو ازم پرسیدی؟
مانیا: همینجوری.
ــ اهان.
+ حرفاتون تموم شد بیایید شام بخوریم مردیم از گشنگی؟
تهیونگ مزاحمممممممم. مانیا دستشو گذاشت رو شکمش........
مانیا: الهی من فدات بشم. یادم رفت بهت غذا بدم.
منو تهیونگ خندیدیم. واقعا مانیا دختر خیلی متفاوتی هست. رفتیم کاخ مرکزی. شامو خوردیم.........
بابا: خب فردا صبح تو جلسه اعلام میکنم که شماها ازدواج میکنید. برای احتیاط بیشتر بهتره پس فردا مراسم عروسی برگزار بشه. ملکه و لیلی بانو برا شما زحمتی داری.
مامان و لیلی بانو: شما امر بفرمایید عالیجناب.
بابا: مانیا را برای عروسی پس فردا آماده کنید.
مامان و لیلی بانو: چشم عالیجناب.
عمو: خوبه نماینده چین هم اینجاست.
بابا: آره.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #bts
۹.۷k
۲۷ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.