ازدواج اجباری
ازدواج اجباری
𝑝𝑎𝑟𝑡 30
ویو ا.ت
با این حرفی که زد دوباره اون صحنه ها جلو چشمم میومد
- خوب.... هر آدمی لایق یک شانس هستش پس منم...
خوب
- ام... قبول میکنم
که یهو محکم بغلم گرفتتم
ممنونم ا.ت قول میدم که بهترین زندگی رو برات بسازم
منم مقابلش بغلش کردم.و کم کم چشام گرم شد ولی متوجه ی بوسه ی نامجون بر روی سرم شدم لبخندی زدم و خوابیدم
صبح ساعت ۸
با حس اینکه یکی داره نوازشم میکنه از خواب بیدار شدم
بیدار شدی پرسش کوچولو
- اهوم (خوابالو )
کیوت (آروم) بلند شو دیگه (خنده)
- باشه با بلند شدم ( کلافه و کیوت)
آفرین
بلند شدیم و با نامجون و رفتیم صبحونه خوردیم و نامجون رفت شرکت و منم رفتم و سریال دیدم
<۱سال بعد >
ویو نامجون
۱سال از ازدواج من و ا.ت میگذره و روز به روز عاشق همدیگه میشیم، ا.ت هم یک وکیل موفق شد،امروز سرم زیاد شلوغ نبود پس تصمیم گرفتم که با ا.ت وقت بگذرونم امروز هم پریود بود ساعت ۸ بود که تصمیم گرفتم که از بیرون شام بگیرم رفتم و غذا هایی که ا.ت دوست داشته رو با خوراکی خریدم و رفتم سمت خونه وارد خونه شدم دیدم کسی داخل نیست رفتم داخل و وسایل رو چیدم و مثلا رو درست کردم و پتو و بالشت و عروسک نهنگی نرم مورد علاقه ی ا.ت همچی تموم شد و فقد ا.ت مونده بود
رفتم بالا لباسم رو زود عوض کردم و رفتم اتاقمون که دیدم ا.ت روی تخت دراز کشیده و تو خودش جمع شده رفتم کنارش دم گوشش گفتم
پرنسس
که برگشت و به هم نگاه کرد و دستاش رو باز کردم لبخندی زدم و بغلش کردم بعد
ببینم درد داری
- اوهم (میوت)
میدونی چیکار کردم
- هوم
میخوای ببینی
- اره ( ذوق)
اینطوری که نمیشه باید اول بوسم کنی
اومد بوسم کرد که میخواست ازم جدا شه کمرش رو گرفتم بعد از ۱ مین از هم جدا شدیم و ا.ت و براید استایل بغل کردم و رفتیم پایین که با دیدن اون وسایل ها ذوق مرگ شد رفتیم ات رو ری مبل گذاشتم و رفتم فیلم کمدی گزاشتم رفتم ات رو روی پاهام گذاشتم و پتو رو کشیدم رو خودمون و و شروع کردم به ماساژ دادن شکمش داشتیم هم فیلم میدیم و خوردیم و میخندیدم از اینکه ا.ت خوشحال بودم بعد از حدودا ۳ ساعت فیلم تموم شد و ا.ت هم خوابید براید بغلش کردم رفتیم اتاق بغلش کردم و سرشو بوس کردم و گرفتیم خوابیدم
صبح ساعت ۱۱
ویو ا.ت
𝑝𝑎𝑟𝑡 30
ویو ا.ت
با این حرفی که زد دوباره اون صحنه ها جلو چشمم میومد
- خوب.... هر آدمی لایق یک شانس هستش پس منم...
خوب
- ام... قبول میکنم
که یهو محکم بغلم گرفتتم
ممنونم ا.ت قول میدم که بهترین زندگی رو برات بسازم
منم مقابلش بغلش کردم.و کم کم چشام گرم شد ولی متوجه ی بوسه ی نامجون بر روی سرم شدم لبخندی زدم و خوابیدم
صبح ساعت ۸
با حس اینکه یکی داره نوازشم میکنه از خواب بیدار شدم
بیدار شدی پرسش کوچولو
- اهوم (خوابالو )
کیوت (آروم) بلند شو دیگه (خنده)
- باشه با بلند شدم ( کلافه و کیوت)
آفرین
بلند شدیم و با نامجون و رفتیم صبحونه خوردیم و نامجون رفت شرکت و منم رفتم و سریال دیدم
<۱سال بعد >
ویو نامجون
۱سال از ازدواج من و ا.ت میگذره و روز به روز عاشق همدیگه میشیم، ا.ت هم یک وکیل موفق شد،امروز سرم زیاد شلوغ نبود پس تصمیم گرفتم که با ا.ت وقت بگذرونم امروز هم پریود بود ساعت ۸ بود که تصمیم گرفتم که از بیرون شام بگیرم رفتم و غذا هایی که ا.ت دوست داشته رو با خوراکی خریدم و رفتم سمت خونه وارد خونه شدم دیدم کسی داخل نیست رفتم داخل و وسایل رو چیدم و مثلا رو درست کردم و پتو و بالشت و عروسک نهنگی نرم مورد علاقه ی ا.ت همچی تموم شد و فقد ا.ت مونده بود
رفتم بالا لباسم رو زود عوض کردم و رفتم اتاقمون که دیدم ا.ت روی تخت دراز کشیده و تو خودش جمع شده رفتم کنارش دم گوشش گفتم
پرنسس
که برگشت و به هم نگاه کرد و دستاش رو باز کردم لبخندی زدم و بغلش کردم بعد
ببینم درد داری
- اوهم (میوت)
میدونی چیکار کردم
- هوم
میخوای ببینی
- اره ( ذوق)
اینطوری که نمیشه باید اول بوسم کنی
اومد بوسم کرد که میخواست ازم جدا شه کمرش رو گرفتم بعد از ۱ مین از هم جدا شدیم و ا.ت و براید استایل بغل کردم و رفتیم پایین که با دیدن اون وسایل ها ذوق مرگ شد رفتیم ات رو ری مبل گذاشتم و رفتم فیلم کمدی گزاشتم رفتم ات رو روی پاهام گذاشتم و پتو رو کشیدم رو خودمون و و شروع کردم به ماساژ دادن شکمش داشتیم هم فیلم میدیم و خوردیم و میخندیدم از اینکه ا.ت خوشحال بودم بعد از حدودا ۳ ساعت فیلم تموم شد و ا.ت هم خوابید براید بغلش کردم رفتیم اتاق بغلش کردم و سرشو بوس کردم و گرفتیم خوابیدم
صبح ساعت ۱۱
ویو ا.ت
۴.۶k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.