Part 27
که یهو دستمو بریدم یه جیغ آرومی زدم که کوک پرید تو آشپزخونه دیدم هیچی تنش نیست
کوک:بالا بودم داشتم لباسامو عوض میکردم تیشرتمو در آوردم که صدای جیغ سانی رو شنیدم بدو بدو از پله ها اومدم پایین رفتم تو آشپزخونه دیدم سانی تو چشماش اشک جمع شده و داره دستشو فشار میده
کوک:سانی ببینم دستتو(نگران)
سانی:نه نمیخواد(دستشو پس میکشه)
کوک:میگم ببینم چی شده(نگران کمی عصبی)
سانی: نزدیک من بیای با ساتور ریز ریزت کردم(میره عقب)
کوک: کی.. منم نیستی (میاد جلو)
سانی:بی شعور بی تربیت
کوک:ببند بزار ببینم دستتو(دستشو میگیره)
سانی:..........
کوک:وایسا برم جعبه کمک های اولیه رو بیارم(رفت)
سانی:آخه به تو چه مرتیکه که دست من چی شده مگه فضولی اه
کوک:انقد غرغر نکن دستتو بده ببینم
سانی:بیا(دستشو آورد جلو)
5 مین بعد....
کوک:بالا بودم داشتم لباسامو عوض میکردم تیشرتمو در آوردم که صدای جیغ سانی رو شنیدم بدو بدو از پله ها اومدم پایین رفتم تو آشپزخونه دیدم سانی تو چشماش اشک جمع شده و داره دستشو فشار میده
کوک:سانی ببینم دستتو(نگران)
سانی:نه نمیخواد(دستشو پس میکشه)
کوک:میگم ببینم چی شده(نگران کمی عصبی)
سانی: نزدیک من بیای با ساتور ریز ریزت کردم(میره عقب)
کوک: کی.. منم نیستی (میاد جلو)
سانی:بی شعور بی تربیت
کوک:ببند بزار ببینم دستتو(دستشو میگیره)
سانی:..........
کوک:وایسا برم جعبه کمک های اولیه رو بیارم(رفت)
سانی:آخه به تو چه مرتیکه که دست من چی شده مگه فضولی اه
کوک:انقد غرغر نکن دستتو بده ببینم
سانی:بیا(دستشو آورد جلو)
5 مین بعد....
۳.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.