چان سو : عالییی ولی برات چه اهمیتی داره
چان سو : عالییی ولی برات چه اهمیتی داره
چالیون : نمی خوام ات خوشبخت بشه میوخوام تا اخر عمرش هرزه بمونه
چان سو : اوک مراقب باش
چالیون : اوک
خدافظی کردن
ساعت ۹ شب همه کارمندا رفته بودن
فقط جیمین و چالیون بودن
جیمین از دفتر کارش اند بیرون
چالیون : جیمین
جیمین : بله
چالیون : میشه کمکم کنی ( با نفس نفس ردن
جیمین : چی شده حالت خوبه ؟؟
چالیون : نه تنگی نفسم گرفت
جیمین : خب من چه طوری کمک کنم
چالیون : میشه کمکم کنی دکمه های لباسم رو دربیارم
جیمین : باش
کمک کرد دکمه های لباسش رو در اورد و لباس زیرش معلوم بود
جیمین : بهتری ؟
جالیون : اره
جیمین ؛ پس پاشو بریم
چالیون : چقدر سردهههه یعنی تجریک نشد ( تو دلش )
چالیون : باش
رفتن سوارماشین شدن چالیون هنوز دکمه هاش باز بود پنجره رو باز کرد
جیمین : پنجره رو ببند سرما می خوری
چالیون ؛ اهو وافعاااا نگرانممم شدیییی
جیمین : نه اگز تو مریض بشی ات هم مجبور میشه کل روز رو از تو مراقب کنه ممکنه از تو هم سرما بخوره
چالیون : اها
چالیون : میشه بریم کافه
جیمین : برای چی
چالیون : دلم خواس قهوه بخوم
جیمین ؛ میری خونه اجوما برات درس می کنه ( جررر
چالیون : اخه می خوام بیرون بخرم
جیمین : باش
چان لیون : پس بریم بخوریم
جیمین : بخوریم ؟ تو برو بخور بعدش هم تاکسی بگیر بیا
چالیون : هدفففف
جیمین ماشین رو نگه داشت
جیمین : خب پاشو
چالیون : برا چی
جیمین : مگه قهوه نمی خواستی پاشو برووبخورتاکسیهم بگیر بیا من کار دا م خسته هم هستم
چالیون : نمی خوام دا
جیمین ماشیت رو روشن کرد رفتن خونه
ات : سیلام
جیمین : سلام بیبی
چالیون : مگه این همین چند دقیقه پیش خسته نبود انگار داشت می مرد ات جیکارش کرد این طوری پر انرژی شد ( ارم )
ات : سلام چالیون
چالبون : اهم سلام
چالیون رفت بالا
ات : چیزی شدع
جیمین : ن
ات : اوک
جیمین و ات رفتن نشستن
ات : حوصلم سر رفت
جیمین: بیا بغلم فیلم بزار
ات : باش ( با ذوق
چالیون : خب الان بهترین فرصته
چالیون رفت پایین
ات : چالیون بیا ت هم ببین خیلیدخوبه
چالیون : باشه وایسا نوشیدنی بیارم
چالیون رفت اشپز خونه ابمیوه رووبرداشت داخلش قر صخواب اورد انداخت برد
نیم ساعت بعد
جیمین و ات خوابیدن ( تو کاناپه )
چالیون : خوب بخوابید
چالیون رفت کلید دفترش رو برداشت حاضر شد رفت شرکت هیچ کس نبود در رو باز کرد رفت اتاق جیمین همه جا رو گشت اخر .....
ات ؛
چالیون : نمی خوام ات خوشبخت بشه میوخوام تا اخر عمرش هرزه بمونه
چان سو : اوک مراقب باش
چالیون : اوک
خدافظی کردن
ساعت ۹ شب همه کارمندا رفته بودن
فقط جیمین و چالیون بودن
جیمین از دفتر کارش اند بیرون
چالیون : جیمین
جیمین : بله
چالیون : میشه کمکم کنی ( با نفس نفس ردن
جیمین : چی شده حالت خوبه ؟؟
چالیون : نه تنگی نفسم گرفت
جیمین : خب من چه طوری کمک کنم
چالیون : میشه کمکم کنی دکمه های لباسم رو دربیارم
جیمین : باش
کمک کرد دکمه های لباسش رو در اورد و لباس زیرش معلوم بود
جیمین : بهتری ؟
جالیون : اره
جیمین ؛ پس پاشو بریم
چالیون : چقدر سردهههه یعنی تجریک نشد ( تو دلش )
چالیون : باش
رفتن سوارماشین شدن چالیون هنوز دکمه هاش باز بود پنجره رو باز کرد
جیمین : پنجره رو ببند سرما می خوری
چالیون ؛ اهو وافعاااا نگرانممم شدیییی
جیمین : نه اگز تو مریض بشی ات هم مجبور میشه کل روز رو از تو مراقب کنه ممکنه از تو هم سرما بخوره
چالیون : اها
چالیون : میشه بریم کافه
جیمین : برای چی
چالیون : دلم خواس قهوه بخوم
جیمین ؛ میری خونه اجوما برات درس می کنه ( جررر
چالیون : اخه می خوام بیرون بخرم
جیمین : باش
چان لیون : پس بریم بخوریم
جیمین : بخوریم ؟ تو برو بخور بعدش هم تاکسی بگیر بیا
چالیون : هدفففف
جیمین ماشین رو نگه داشت
جیمین : خب پاشو
چالیون : برا چی
جیمین : مگه قهوه نمی خواستی پاشو برووبخورتاکسیهم بگیر بیا من کار دا م خسته هم هستم
چالیون : نمی خوام دا
جیمین ماشیت رو روشن کرد رفتن خونه
ات : سیلام
جیمین : سلام بیبی
چالیون : مگه این همین چند دقیقه پیش خسته نبود انگار داشت می مرد ات جیکارش کرد این طوری پر انرژی شد ( ارم )
ات : سلام چالیون
چالبون : اهم سلام
چالیون رفت بالا
ات : چیزی شدع
جیمین : ن
ات : اوک
جیمین و ات رفتن نشستن
ات : حوصلم سر رفت
جیمین: بیا بغلم فیلم بزار
ات : باش ( با ذوق
چالیون : خب الان بهترین فرصته
چالیون رفت پایین
ات : چالیون بیا ت هم ببین خیلیدخوبه
چالیون : باشه وایسا نوشیدنی بیارم
چالیون رفت اشپز خونه ابمیوه رووبرداشت داخلش قر صخواب اورد انداخت برد
نیم ساعت بعد
جیمین و ات خوابیدن ( تو کاناپه )
چالیون : خوب بخوابید
چالیون رفت کلید دفترش رو برداشت حاضر شد رفت شرکت هیچ کس نبود در رو باز کرد رفت اتاق جیمین همه جا رو گشت اخر .....
ات ؛
۱۰.۲k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.