کپشن را بخوانید
من یک نویسنده ام... داستانی نوشته ام از یک دختر در دنیای بی رحم امروز...سنی ندارد...بیست ساله و جوان....با کوله باری تجربه نه!!! فقط نفرت و کینه...بدنش زخم دارد...روحش هم زخم دارد....این دختر در بهترین سالهای زندگی اش با کابوسی دست و پنجه نرم می کند به اسم افسردگی...
در ابتدای داستان 《مادی》شخصیت داستان من را منفی تصور می کنید....ولی با غرق شدن در داستان حفره هاب عمیق شخصیت او آشکار می شود.... مادی قصه من نه تنها بی رحم و کینه ای نیست بلکه کافیست به او لبخند بزنید....محبت کنید تا جانش را برای شما بدهد...
به اواسط داستان که می رسید دل می سوزانید برای این دخترک بیچاره...
شاید با خودتان بگویید کدام غم عالم او را چنین در هم شکسته کرده است...پدر...محبت پدر....نبود پدر
یک حسرت....حسرت آغوش زندگی خیلی ها را دستخوش تغییرات کرده است
مادی در اوج ضعف قوی بود....با اعتماد به نفسی کاذب برای خود ظاهری از جنس غرور می ساخت و تا آخر می جنگید...
ولی چند تا از دختران سرزمینمان این قدرت را دارند....مادی فقط یک مثال از دختری است که پانزده سال از زندگی اش را با افسردگی و بیماری و فشارهای روحی گذرانده است...
بیاییم کمی....فقط کمی دخترانه فکر کنیم.....آن وقت خواهیم فهمید چه دخترانی به سرنوشت مادی دچار شدند و چه خانواده هایی که در خواب غفلت بودند و نفهمیدند.
تفاوت نسل ها هر روز چشمگیرتر می شود و تیر زهرآلودش فقط نسل جوان را نشانه گرفته است
در زندگی مادی خیلی اتفاقات را سرنوشت رقم زد
ولی متاسفانه در بسیار از مشکلات روحی دختران سرنوشت جایی ندارد
این خانواده است که عزیزکرده اش را خواسته یا ناخواسته در این راه هل داده است....
اگر فرزندی دارید....اگر دختری دارید...همین امروز... با خود فکر کنید و بگویید باید برای او چه کاری کنم...چه طور رفتار کنم و در لحظه چه تصمیمی بگیرم تا او خوشبخت شود.
پ ن: واژه《مادی》از کلمه ماده گرگ میاید و مانند نام مستعاری است که به شخصیت اصلی داستان نسبت داده شده است به طوری که خیی ها اون را با این نام خاص می شناسند و فکر می کنند او همچون گرگی بی اعتماد به همه برای طعمه اش از هیچ کاری دریغ نمی کند و بی رحم است
در حالی که نام اصلی او اوج ظرافت و شکنندگی روح او را نشان می دهد
به خودمان بیاییم....نصف دختران زنده سرزمینمان مرده اند¡¡¡
در ابتدای داستان 《مادی》شخصیت داستان من را منفی تصور می کنید....ولی با غرق شدن در داستان حفره هاب عمیق شخصیت او آشکار می شود.... مادی قصه من نه تنها بی رحم و کینه ای نیست بلکه کافیست به او لبخند بزنید....محبت کنید تا جانش را برای شما بدهد...
به اواسط داستان که می رسید دل می سوزانید برای این دخترک بیچاره...
شاید با خودتان بگویید کدام غم عالم او را چنین در هم شکسته کرده است...پدر...محبت پدر....نبود پدر
یک حسرت....حسرت آغوش زندگی خیلی ها را دستخوش تغییرات کرده است
مادی در اوج ضعف قوی بود....با اعتماد به نفسی کاذب برای خود ظاهری از جنس غرور می ساخت و تا آخر می جنگید...
ولی چند تا از دختران سرزمینمان این قدرت را دارند....مادی فقط یک مثال از دختری است که پانزده سال از زندگی اش را با افسردگی و بیماری و فشارهای روحی گذرانده است...
بیاییم کمی....فقط کمی دخترانه فکر کنیم.....آن وقت خواهیم فهمید چه دخترانی به سرنوشت مادی دچار شدند و چه خانواده هایی که در خواب غفلت بودند و نفهمیدند.
تفاوت نسل ها هر روز چشمگیرتر می شود و تیر زهرآلودش فقط نسل جوان را نشانه گرفته است
در زندگی مادی خیلی اتفاقات را سرنوشت رقم زد
ولی متاسفانه در بسیار از مشکلات روحی دختران سرنوشت جایی ندارد
این خانواده است که عزیزکرده اش را خواسته یا ناخواسته در این راه هل داده است....
اگر فرزندی دارید....اگر دختری دارید...همین امروز... با خود فکر کنید و بگویید باید برای او چه کاری کنم...چه طور رفتار کنم و در لحظه چه تصمیمی بگیرم تا او خوشبخت شود.
پ ن: واژه《مادی》از کلمه ماده گرگ میاید و مانند نام مستعاری است که به شخصیت اصلی داستان نسبت داده شده است به طوری که خیی ها اون را با این نام خاص می شناسند و فکر می کنند او همچون گرگی بی اعتماد به همه برای طعمه اش از هیچ کاری دریغ نمی کند و بی رحم است
در حالی که نام اصلی او اوج ظرافت و شکنندگی روح او را نشان می دهد
به خودمان بیاییم....نصف دختران زنده سرزمینمان مرده اند¡¡¡
۴.۹k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.