part9
part9
دیانا: از اتاقش رفتم بیرون اینجا چه جهنمیه ایی دستممم چرا اینکارارو داره میکنه تنبیه چه تنبیههیی خدایا پیشش داداشم بودم میتونستم زندگی کنم حدقل اینجا حق نفس کشیدنمون هم با اقاس 😭😭
بهار: گریه نکن
دیانا: چراااا
بهار: یک هفته اول اینجوری میکنی بعدش دیگه عادت میکنی
ناراحتی؟
دیانا: اخه اینجا کجاس این پسر کیه دیگه
بهار: اشکاتو اول پاک کن
دیانا: خب
بهار: ایشون اسمشون ارسلانه که ما باید بگیم بهش ارباب
دیانا: چرا
بهار: تو کله قمارا شرکت میکنه شرطش اینکه اگه باخت یه دختری که باید برده باشه به کسی که باخته بهش بده اگه هم ببره که برعکسه
دیانا: چه گناهی کردیم مگه
بهار: نمیدونم و سرنوشتمون اصلن اینجا معلوم نیس
تازه اگه یه خطایی کنی کع بیشتر از تنبیه باشه تو رو زندونی میکنه تو اون اتاق
دیانا: دست اشارشو سمت ی اتاق دراز کرد
ی اتاق تاریک اخر راه رو بود کسی هم اینجا هست
بهار:میترسم بهت بگم ولی
ارسلان: بهار
بهار: بله اقا
ارسلان: بیا تو اتاقم
دیانا: از اتاقش رفتم بیرون اینجا چه جهنمیه ایی دستممم چرا اینکارارو داره میکنه تنبیه چه تنبیههیی خدایا پیشش داداشم بودم میتونستم زندگی کنم حدقل اینجا حق نفس کشیدنمون هم با اقاس 😭😭
بهار: گریه نکن
دیانا: چراااا
بهار: یک هفته اول اینجوری میکنی بعدش دیگه عادت میکنی
ناراحتی؟
دیانا: اخه اینجا کجاس این پسر کیه دیگه
بهار: اشکاتو اول پاک کن
دیانا: خب
بهار: ایشون اسمشون ارسلانه که ما باید بگیم بهش ارباب
دیانا: چرا
بهار: تو کله قمارا شرکت میکنه شرطش اینکه اگه باخت یه دختری که باید برده باشه به کسی که باخته بهش بده اگه هم ببره که برعکسه
دیانا: چه گناهی کردیم مگه
بهار: نمیدونم و سرنوشتمون اصلن اینجا معلوم نیس
تازه اگه یه خطایی کنی کع بیشتر از تنبیه باشه تو رو زندونی میکنه تو اون اتاق
دیانا: دست اشارشو سمت ی اتاق دراز کرد
ی اتاق تاریک اخر راه رو بود کسی هم اینجا هست
بهار:میترسم بهت بگم ولی
ارسلان: بهار
بهار: بله اقا
ارسلان: بیا تو اتاقم
۲۱.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.