پارت ۱ محکوم به عشق
علامت ها (ا/ت +) و (تهیونگ_)
______
ویو ا/ت:
امروزم عین بقیه روز ها ساعت ۶ پاشدم و آماده شدم و رفتم مطبم. آه راستی یادم رفت امروز باید میرفتم عمارت کیم انگار پسرشون مریض شده هوف حال دارما.
(پرش زمانی ۷ ساعت بعد):
خودم: ا/ت پاشد و سواره ماشینش شد و رفت عمارت کیم.
ا/ت ویو:
هوف بالاخره رسیدم دم دره خونشون ماشینو پارک کردم و رفتم سمت نگهبانشون از اونجایی که زیاد میومدم اینجا منو میشناختن و اجازه ی ورود بهم رو دادن.وارد خونه شدم البته چه عرض کنم خونه نبود که قصری بود واسه خودش.همینجوری داشتم قدم زنان به طرف در اصلی میرفتم که یه خدمتکار اومد جلومو با عجله گفت (خدمتکار با *)
*خانم عجله کنید حال آقا خوب نیست
+باشه کدوم اتاقن؟
*طبقه ی بالا اتاق اولیه خانم
سریع رفتم بالا و در و زدم خانومه کیم سریع درو برام باز کردن و وارد شدم.روی تخت با صورت یه پسره خیلی بیحال و مریض روبه رو شدم عرق کرده بود و داشت بلند بلند نفس می کشید.
(خانم کیم&) و (آقای کیم@):
+سلام خانم سلام آقا(تعظیم کرد) بیمار ایشون هستند؟
&بله دخترم پسرم حالش خوب نیست یه کاری بکن
+چشم
رفتم و نشستم لبه ی تخت معاینش کردم خیلی تب داشت رفتم و به اون خدمتکار گفتم
+یه لیوان آب بیار لطفا
*چشم
قرصو از ساکم در آوردم و دادم به اون پسر جذابه الحق که عین پرنس های دیزنی بود. خدمتکارم اب رو آورد پسره به کمک آقای کیم پاشد و قرص رو خورد بعد هم یه دستمال خیس کردم و گذاشتم رو پیشونی اون پسره وسایلمو جمع کردم و دارو هارو دادم به خانمه کیم داشتم میرفتم که خانم کیم صدام کرد.
______
ویو ا/ت:
امروزم عین بقیه روز ها ساعت ۶ پاشدم و آماده شدم و رفتم مطبم. آه راستی یادم رفت امروز باید میرفتم عمارت کیم انگار پسرشون مریض شده هوف حال دارما.
(پرش زمانی ۷ ساعت بعد):
خودم: ا/ت پاشد و سواره ماشینش شد و رفت عمارت کیم.
ا/ت ویو:
هوف بالاخره رسیدم دم دره خونشون ماشینو پارک کردم و رفتم سمت نگهبانشون از اونجایی که زیاد میومدم اینجا منو میشناختن و اجازه ی ورود بهم رو دادن.وارد خونه شدم البته چه عرض کنم خونه نبود که قصری بود واسه خودش.همینجوری داشتم قدم زنان به طرف در اصلی میرفتم که یه خدمتکار اومد جلومو با عجله گفت (خدمتکار با *)
*خانم عجله کنید حال آقا خوب نیست
+باشه کدوم اتاقن؟
*طبقه ی بالا اتاق اولیه خانم
سریع رفتم بالا و در و زدم خانومه کیم سریع درو برام باز کردن و وارد شدم.روی تخت با صورت یه پسره خیلی بیحال و مریض روبه رو شدم عرق کرده بود و داشت بلند بلند نفس می کشید.
(خانم کیم&) و (آقای کیم@):
+سلام خانم سلام آقا(تعظیم کرد) بیمار ایشون هستند؟
&بله دخترم پسرم حالش خوب نیست یه کاری بکن
+چشم
رفتم و نشستم لبه ی تخت معاینش کردم خیلی تب داشت رفتم و به اون خدمتکار گفتم
+یه لیوان آب بیار لطفا
*چشم
قرصو از ساکم در آوردم و دادم به اون پسر جذابه الحق که عین پرنس های دیزنی بود. خدمتکارم اب رو آورد پسره به کمک آقای کیم پاشد و قرص رو خورد بعد هم یه دستمال خیس کردم و گذاشتم رو پیشونی اون پسره وسایلمو جمع کردم و دارو هارو دادم به خانمه کیم داشتم میرفتم که خانم کیم صدام کرد.
۵.۶k
۳۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.