پارت۳۰(دردعشق)
((بخدا قسم خوابم برده بود 😂🗿))
از زبان ا/ت
توی جنگل بودیم هرچی جلوتر می رفتیم خالی تر میشد و این بیشتر باعث ترسیدنم میشد
چرا آخه انقد خلوت؟
رسیدیم به یه خونه ی کوچیک پیاده شدیم و سمتم اومد
اومد کنارم و گفت: بریم؟
دستمو توی دستاش قفل کرد و دنبال خودش می کشید
وارد خونه شدیم همین که چراغا رو روشن کرد چشمام از شدت زیبایش باز مونده بود
همه چیز مرتب ،تمیز، سیاه و سفید و وسایل گرون قیمت
چیزی آرزو داشتم با اولین حقوقم داشته باشم اما با وضعیت غیبت های من معلومه که حتی اگه هفته دیگه ولم کنن هم توی دانشگاه اجازه ورود نمیدن
دستمو از دستاش جدا کردم و گفتم: اینجا هم قراره بهم دستور بدی؟ گفت: نه
گفتم: خب پس من میخوام بخوابم
دستاشو توی جیبش گذاشت و با لبخندی شیطونی بهم نزدیک میشد
با هر قدم اون عقب می رفتم تا جایی که خوردم به دیوار
سعی کردم فرار کنم که دستاشو دوطرفم قرار داد
با تعجب گفتم: چیه؟
با همون لبخندش گفت: منم اتفاقاً میخوام بخوابم
منی که هیچی نفهمیده بودم گفتم: خب بخواب چرا به من میگی؟
پوزخندی زد و گفت:شاید چون میخوام با تو بخوابم
چشمام گرد شده بود و گفتم: چ...چی میگی تو؟
دستاشو برداشت و شروع کرد به خندیدن
با تعجب نگاهش می کردم که گفت: چقد ترسیدی ازم
چشم غوره ای رفتم و گفتم: از این شوخی ها نکن
خندید و گفت: من که شوخی نکردم
گفتم: اععع بس کن دیگه
اونم همینطور داشت میخندید
(ا/ت+ تهیونگ_)
+دوهفتس که دوش نگرفتم میشه برم حموم؟
_اوهوم برو...میگم یه نفر برات لباس بیاره
+ ممنون ولی کجا دوش بگیرم؟
_اتاق سمت راست حموم هم داره برو اونجا برای تو
تشکر کردم و رفتم توی اتاق سمت راست
اصلا از شدت تمیز بودنش حیفم میومد وارد اتاق بشم
همه چیز سفید و خوشگل و تکمیل چیزی جز لباس کم نبود
وارد حموم شدم و یه دوش سریع گرفتم
هیچ حسی بهتر از تمیزی نیست
حوله ای که توی حموم بود رو برداشتم و پوشیدم
منتظر بودم لباس برام بیارن پس با همون حوله روی تخت دراز کشیدم
که در باز شد
شرط بزارم ؟آخه پارت بعدی قراره خیلی خفن باشه😶
شرطا:
۲۵ تا لایک
۲۵ تا کامنت
از زبان ا/ت
توی جنگل بودیم هرچی جلوتر می رفتیم خالی تر میشد و این بیشتر باعث ترسیدنم میشد
چرا آخه انقد خلوت؟
رسیدیم به یه خونه ی کوچیک پیاده شدیم و سمتم اومد
اومد کنارم و گفت: بریم؟
دستمو توی دستاش قفل کرد و دنبال خودش می کشید
وارد خونه شدیم همین که چراغا رو روشن کرد چشمام از شدت زیبایش باز مونده بود
همه چیز مرتب ،تمیز، سیاه و سفید و وسایل گرون قیمت
چیزی آرزو داشتم با اولین حقوقم داشته باشم اما با وضعیت غیبت های من معلومه که حتی اگه هفته دیگه ولم کنن هم توی دانشگاه اجازه ورود نمیدن
دستمو از دستاش جدا کردم و گفتم: اینجا هم قراره بهم دستور بدی؟ گفت: نه
گفتم: خب پس من میخوام بخوابم
دستاشو توی جیبش گذاشت و با لبخندی شیطونی بهم نزدیک میشد
با هر قدم اون عقب می رفتم تا جایی که خوردم به دیوار
سعی کردم فرار کنم که دستاشو دوطرفم قرار داد
با تعجب گفتم: چیه؟
با همون لبخندش گفت: منم اتفاقاً میخوام بخوابم
منی که هیچی نفهمیده بودم گفتم: خب بخواب چرا به من میگی؟
پوزخندی زد و گفت:شاید چون میخوام با تو بخوابم
چشمام گرد شده بود و گفتم: چ...چی میگی تو؟
دستاشو برداشت و شروع کرد به خندیدن
با تعجب نگاهش می کردم که گفت: چقد ترسیدی ازم
چشم غوره ای رفتم و گفتم: از این شوخی ها نکن
خندید و گفت: من که شوخی نکردم
گفتم: اععع بس کن دیگه
اونم همینطور داشت میخندید
(ا/ت+ تهیونگ_)
+دوهفتس که دوش نگرفتم میشه برم حموم؟
_اوهوم برو...میگم یه نفر برات لباس بیاره
+ ممنون ولی کجا دوش بگیرم؟
_اتاق سمت راست حموم هم داره برو اونجا برای تو
تشکر کردم و رفتم توی اتاق سمت راست
اصلا از شدت تمیز بودنش حیفم میومد وارد اتاق بشم
همه چیز سفید و خوشگل و تکمیل چیزی جز لباس کم نبود
وارد حموم شدم و یه دوش سریع گرفتم
هیچ حسی بهتر از تمیزی نیست
حوله ای که توی حموم بود رو برداشتم و پوشیدم
منتظر بودم لباس برام بیارن پس با همون حوله روی تخت دراز کشیدم
که در باز شد
شرط بزارم ؟آخه پارت بعدی قراره خیلی خفن باشه😶
شرطا:
۲۵ تا لایک
۲۵ تا کامنت
۱۵.۸k
۱۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.