𝗙𝗨*𝗖𝗞 𝗟𝗜𝗙𝗘
𝗙𝗨*𝗖𝗞 𝗟𝗜𝗙𝗘
𝗦𝗵𝗶𝗻 𝘆.𝗻 : 𝟮𝟲 𝘆𝗲𝗮𝗿𝘀
𝗣𝗮𝗿𝗸 𝗷𝗶𝗺𝗶𝗻 : 𝟮𝟳 𝘆𝗲𝗮𝗿𝘀
Shot ' 1 '
مثل همیشه از نشستن روی اون تخت لعنتی خسته شده بود
تنها کاری که میتونست بکنه نگاه کردن به دیوار یا پنجره ی بیمارستان بود
چند وقته تو بیمارستانه و خانوادش به عیادتش نیومدن
۹ ماه ؟
۱۰ ماه؟
آروم از تخت پایین اومد و به سمت درِ اتاق یا بهتره بگم زندان رفت
با دیدن تنها شخصی که نگرانش میشد ناخودآگاه لبخندی رو لباش نقش بست
..سویانگ پرستارش بود
ولی از مادر براش بهتر بود
سویانگ:چرا اومدی بیرون
ا.ت:حوصلم سر رفتع سویانگا.. هوا خیلی خوبه و من باید تو اون اتاق فاکی باشم
سویانگ:کم مونده ا.ت کم مونده..
ا.ت:چرا دروغ میگی؟ من یا میمیرم یا تا اخر عمرم تو بیمارستانم! با این حال اگه قراره تا اخر عمرم همینطور روزا تکراری باشه ، مُردنو ترجیح میدم
سویانگ سرشو پایین انداخت:" یا اینجوری نگو
ا.ت از فاز دپ خارج شد و سرشو پایین گرفت تا صورت سویانگو ببینع
ا.ت: سویانگا...
ا.ت:میشه برم پشت بوم؟(حالت کیوت)
سویانگ با حرص سرشو بالا گرفت :" نه نه نه به هیچ وجه .. میدونی با این هوا باد به سرت بخوره چی میشه
ا.ت: یااا قول میدم خودمو گرم نگه دارم و زود میام
سویانگ:نمیشه ا.ت! به هیچ وجه!
ا.ت:تلوخودا
سویانگ:کمتر از ۱۰ دقیقه
با این حرفش ا.ت بالا پایین پرید :"عررررررر قول میدممم میسییی
از لپای سویانگ بوسیدو رفت تو اتاقش پتوشو برداشت و کامل دور خودش پیچید و به سمت پشت بوم رفت
بیمارستان طبقات زیادی داشت و دیدن مردم از این ارتفاع زیبا بود ..
با توموری که تو سرش هست قطعا کمتر از ۱ ماه زنده میموند
خودش میدونست
خانوادش قرار بود چیکار کنن؟
۹ ماهه حتی به دیدنشم نیومدن بعد از مرگش قرار بود فقط بیان سر قبرش و اشک بریزن؟...
تو افکارش غرق بود که با صدای جیغ و داد و آژیر امبولانسی که از پایین بیمارستان بود ، سرشو از پشت بوم پایین گرفت تا بتونه ببینه
برانکارد .. امبولانس .. خون .. دکتر
چیزایی بود که بهشون عادت کرده بود
ولی این یکی فرق داشت
از شدت فضولی رفت پایین
ا.ت: سویانگا چیشده
سویانگ که معلوم بود هُل شده بود گفت :"ا.ت برو تو اتاقت بعدا میگم برات
ا.ت:بگیا ..
وارد اتاقش شد و درو بست ..
_______________
مشغول خوندن کتابش بود که دراتاقش به آرومی باز شد
ا.ت: خب قرار بود بگی
سویانگ: انقد فضولی نکن
ا.ت: بگو حداقل با فکر کردن سرگرم شم
سویانگ: یه پسریه به نظر جوون و خوشتیپ میاد ، خودکشی کرده مثل اینکه مشکل قلبی داشته و از بیمارستان فرار کرده
ا.ت:آیششش مَردُم دیوونه شدن؟
ا.ت:من سعی دارم زنده بمونم اون میخواد بمیره
ا.ت:جلل خالق...
#Jimin
#BTS
#jungkook
𝗦𝗵𝗶𝗻 𝘆.𝗻 : 𝟮𝟲 𝘆𝗲𝗮𝗿𝘀
𝗣𝗮𝗿𝗸 𝗷𝗶𝗺𝗶𝗻 : 𝟮𝟳 𝘆𝗲𝗮𝗿𝘀
Shot ' 1 '
مثل همیشه از نشستن روی اون تخت لعنتی خسته شده بود
تنها کاری که میتونست بکنه نگاه کردن به دیوار یا پنجره ی بیمارستان بود
چند وقته تو بیمارستانه و خانوادش به عیادتش نیومدن
۹ ماه ؟
۱۰ ماه؟
آروم از تخت پایین اومد و به سمت درِ اتاق یا بهتره بگم زندان رفت
با دیدن تنها شخصی که نگرانش میشد ناخودآگاه لبخندی رو لباش نقش بست
..سویانگ پرستارش بود
ولی از مادر براش بهتر بود
سویانگ:چرا اومدی بیرون
ا.ت:حوصلم سر رفتع سویانگا.. هوا خیلی خوبه و من باید تو اون اتاق فاکی باشم
سویانگ:کم مونده ا.ت کم مونده..
ا.ت:چرا دروغ میگی؟ من یا میمیرم یا تا اخر عمرم تو بیمارستانم! با این حال اگه قراره تا اخر عمرم همینطور روزا تکراری باشه ، مُردنو ترجیح میدم
سویانگ سرشو پایین انداخت:" یا اینجوری نگو
ا.ت از فاز دپ خارج شد و سرشو پایین گرفت تا صورت سویانگو ببینع
ا.ت: سویانگا...
ا.ت:میشه برم پشت بوم؟(حالت کیوت)
سویانگ با حرص سرشو بالا گرفت :" نه نه نه به هیچ وجه .. میدونی با این هوا باد به سرت بخوره چی میشه
ا.ت: یااا قول میدم خودمو گرم نگه دارم و زود میام
سویانگ:نمیشه ا.ت! به هیچ وجه!
ا.ت:تلوخودا
سویانگ:کمتر از ۱۰ دقیقه
با این حرفش ا.ت بالا پایین پرید :"عررررررر قول میدممم میسییی
از لپای سویانگ بوسیدو رفت تو اتاقش پتوشو برداشت و کامل دور خودش پیچید و به سمت پشت بوم رفت
بیمارستان طبقات زیادی داشت و دیدن مردم از این ارتفاع زیبا بود ..
با توموری که تو سرش هست قطعا کمتر از ۱ ماه زنده میموند
خودش میدونست
خانوادش قرار بود چیکار کنن؟
۹ ماهه حتی به دیدنشم نیومدن بعد از مرگش قرار بود فقط بیان سر قبرش و اشک بریزن؟...
تو افکارش غرق بود که با صدای جیغ و داد و آژیر امبولانسی که از پایین بیمارستان بود ، سرشو از پشت بوم پایین گرفت تا بتونه ببینه
برانکارد .. امبولانس .. خون .. دکتر
چیزایی بود که بهشون عادت کرده بود
ولی این یکی فرق داشت
از شدت فضولی رفت پایین
ا.ت: سویانگا چیشده
سویانگ که معلوم بود هُل شده بود گفت :"ا.ت برو تو اتاقت بعدا میگم برات
ا.ت:بگیا ..
وارد اتاقش شد و درو بست ..
_______________
مشغول خوندن کتابش بود که دراتاقش به آرومی باز شد
ا.ت: خب قرار بود بگی
سویانگ: انقد فضولی نکن
ا.ت: بگو حداقل با فکر کردن سرگرم شم
سویانگ: یه پسریه به نظر جوون و خوشتیپ میاد ، خودکشی کرده مثل اینکه مشکل قلبی داشته و از بیمارستان فرار کرده
ا.ت:آیششش مَردُم دیوونه شدن؟
ا.ت:من سعی دارم زنده بمونم اون میخواد بمیره
ا.ت:جلل خالق...
#Jimin
#BTS
#jungkook
۱.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.