Spy ( جاسوس )
TAKEPARTY
KOOK
با خالی شدن سطل آب یخ سر تا پاش به هوش اومد و نفس گلمبه و از ته دلی کشید. تمام تنش خیس شده بود و جاخورده بود اما هوشیار بود، میتونست حدس بزنه چرا اینجاست و چه اتفاقی داره براش میوفته.
چشم هاش و ریز و درشت کرد تا بتونه اشخاص دور و اطرافش و شناسایی کنه. دو مرد قوی هیکل با تتو های برجسته روی گردن و بازوشون در دو طرف چپ و راست بدنش آماده باش ایستاده بودند.
سری چرخوند تا اطراف و مقرشون و جایی که بود و به خاطر بسپاره. هیچ نور یا صدای آب و بادی شنیده نمیشد پس حدس میزد شاید جایی توی زیر زمین باشند.
نزدیکش میز چوبی قدیمی ای بود که صندوق های کوچک و بزرگی روشون بود و بالای سرش لامپ کم نور کوچکی روشن بود که پر پر میزد و به غیر از جایی که دست و پاشو به صندلی محکم با گره های صفت و سخت بسته بوند تا چند متر دیگر هیچ نوری نبود و اطرافش و تاریکی احاطه کرده بود
_ خوب خوابیدی!
صدا از تاریکی به گوش رسید. که بابت تن صدای کلفت تصور میکرد مالک صدا مرد درشت هیکل و پر زوری باشه ولی صدا آشنا بود.
سکوت نشست. عدسی چشم هاش رو هعی تنگ و باریک میکرد تا مالک صدا رو پیدا کنه و چهره اش رو ببینه ولی همه چیز در تاریکی محفوظ بود!
+ چرا قایم شدی پس، نکنه از من میترسی
پوزخند تمسخر آمیزی زد
+ دست و پام و نمیبینی کاملا بسته است، نگران نباش حتی اگه بخوام هم نمیتونم تیکه تیکه ات کنم
بعد از گذشت اندکی، صدای کفش هایی به سکوت غلبه کرد. مرد از روی صندلی بلند شد و به سمت نور قام های استواری برداشت و بعد از تابیدن نور به ترتیب روی کفش های واکس شده و براقش، شلوار اتو کشیده شده اش، پیراهن مشکی جذبش، سر انجام چهره اش دیده شد. پوزخند روی لب هاش نشسته بود اما چشم های وحشیش غضب وجودش و اشکارا نشون میداد. دست هاش و داخل جیب هایش فرو برده بود و با چهره ای ریلکس تماشاگر چهره گیج و مبهوت دختر بود.
دختر بی دفاع حالا دیگه متوجه تمام قضیه شده بود و بوی دردسر مشامش رو قلقلک میداد.
جونگکوک صندلی ای رو کشید و برعکس، روبه روی دختر نشست.
_ این چند روز تو دست و پای مارو بسته بودی، حالا ببین خودت به چه روزی افتادی!
پوزخند صداداری زد و نزدیکتر شد و با جدیت تمام لب زد
_ مگه نمیدونستی بازی با گرگ سیاه چه عواقبی میتونه داشته باشه موش کوچولو!
_ تو یا باید شجاعترینشون باشی که با پای خودت اومدی تو دهن شیر یا باید احمق ترینشون باشی ولی اعتراف میکنم.. زیرکانه عمل کردی باورم نمیشه از تو یه نیم وجبی رکب خوردم...
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.