پارت قبلیو خوندییی بریم پارت جدیدو بخونیم
پارت قبلیو خوندییی بریم پارت جدیدو بخونیم
پازت ۶۹
جلوي tv نشسته بودمو داشتم اكادمي نگاه ميكردم كامرانم وقتي فهميد ديگه نميترسم رفت تو اتاق كارش تا نقشه هاشو كامل كنه امروز قرار بود دوتا از هنرجوها حذف بشن با اهنگ امير كلي خنديدم به خصوص جايي كه اسم بابك سعيديرم تو اهنگش برد با حذف شدن روشنا و احسان شوكه شدم
اصلا انتظار نداشتم اين دونفر كه از بهترينا بودن حذف بشن بعد اون دختره بمونه
(بچه ها به خاطر احترام به بقيه بچه ها اسم اون شركت كننده رو نميبرم ولي فكر كنم خودتون فهميده باشيد كيو ميگم)
با عصبانيت نشسته بودمو رو مبل و با خودم غرغر ميكردم
-اي بابا اخه چرا اون دو نفرو حذف كردين ؟اين دوتا كه به اين خوبي ميخوندن اه ديگه شورشو در اوردن اون دفعم كه شهرزاد و حذف كردن
-چرا اينقدر غرغر ميكني؟
با صداي كامران برگشتم طرفش و باهمون معترضي گفتم
-اخه ببين كسايي كه بايد حذف بشن كه حذف نميشن بعد اون وقت اين احسان و روشناي بيچاره كه اينقده خوب خوندن و حذف كردن
-بيخيال بابا حالا تو چرا حرص ميخوري ؟ولش كن حرص نخور شيرت خشك ميشه بچم گرسنه ميمونه
بعدم بلند زد زير خنده با حرص برگشتم طرفش و بد نگاش كردم كه بغلم كردو گونمو بوسيد اكادمي رسيده بود اونجايي كه خواستن احسان بخونه وقتي اميرحسين رفت بغل احسان و گريه كرد دلم ميخواست بزنم زير گريه ولي واسه اينكه بهونه دست كامران ندم خودمو كنترل كردم با ناراحتي ازجام بلند شدم و tv و رو خاموش كردم و رو به كامران گفتم
-من ميرم بخوابم توم مياي؟
-نه تو برو بخواب من هنوز كار دارم
سرمو تكون دادم و رفتم خوابيدم بااحساس اينكه تخت بالا و پايين شد چشام و باز كردم كامران اروم موهامو از جلوي صورتم زد كنارو گفت
-بخواب عزيزم منم
بعدشم خودش كنارم دراز كشيد و از پشت بغلم كرد صبح با صداي كامران از خواب بلند شدم
-بهار عزيزم بلند شو بايد بريم شركت
-ميخوام بخوابم خوابمممم مياد
با دستش صورتمو نوازش كردو گفت
-خانومم تنها خونه ميموني؟من شايد دير بيام ها
با ناله گفتم
-كامران نروووووووووو خوبببببببببب
-اااا،حرفا ميزني ها،اصلا ميخواي به نوشين زنگ بزنم بگم بياد پيشت؟
به زور روي تخت نشستم موهام همش رو صورتم پخش و پلا بود با چشاي بسته گفتم
-نه ،بگو بياد اونجا تا حوصلم سر نره
-باشه پاشو دست و صورتتو بشور و اماده شو
بلند شو ببينم يكم غرغر كردم و از جام بلند شدم وقتياز دستشويي اومدم بيرون كامران اماده جلوي اينه واستاده بود و داشت كرواتشو ميبست رفتم جلوش واستادم و برسم و برداشتم و موهام و شونه كردم كامران با اعتراض گفت
-ااا بهار دارم كرواتمو ميبندم برو اونطرف ببينم
با بي حوصلگي گفتم
-واستا خوب دارم موهامو شونه ميكنم
پازت ۶۹
جلوي tv نشسته بودمو داشتم اكادمي نگاه ميكردم كامرانم وقتي فهميد ديگه نميترسم رفت تو اتاق كارش تا نقشه هاشو كامل كنه امروز قرار بود دوتا از هنرجوها حذف بشن با اهنگ امير كلي خنديدم به خصوص جايي كه اسم بابك سعيديرم تو اهنگش برد با حذف شدن روشنا و احسان شوكه شدم
اصلا انتظار نداشتم اين دونفر كه از بهترينا بودن حذف بشن بعد اون دختره بمونه
(بچه ها به خاطر احترام به بقيه بچه ها اسم اون شركت كننده رو نميبرم ولي فكر كنم خودتون فهميده باشيد كيو ميگم)
با عصبانيت نشسته بودمو رو مبل و با خودم غرغر ميكردم
-اي بابا اخه چرا اون دو نفرو حذف كردين ؟اين دوتا كه به اين خوبي ميخوندن اه ديگه شورشو در اوردن اون دفعم كه شهرزاد و حذف كردن
-چرا اينقدر غرغر ميكني؟
با صداي كامران برگشتم طرفش و باهمون معترضي گفتم
-اخه ببين كسايي كه بايد حذف بشن كه حذف نميشن بعد اون وقت اين احسان و روشناي بيچاره كه اينقده خوب خوندن و حذف كردن
-بيخيال بابا حالا تو چرا حرص ميخوري ؟ولش كن حرص نخور شيرت خشك ميشه بچم گرسنه ميمونه
بعدم بلند زد زير خنده با حرص برگشتم طرفش و بد نگاش كردم كه بغلم كردو گونمو بوسيد اكادمي رسيده بود اونجايي كه خواستن احسان بخونه وقتي اميرحسين رفت بغل احسان و گريه كرد دلم ميخواست بزنم زير گريه ولي واسه اينكه بهونه دست كامران ندم خودمو كنترل كردم با ناراحتي ازجام بلند شدم و tv و رو خاموش كردم و رو به كامران گفتم
-من ميرم بخوابم توم مياي؟
-نه تو برو بخواب من هنوز كار دارم
سرمو تكون دادم و رفتم خوابيدم بااحساس اينكه تخت بالا و پايين شد چشام و باز كردم كامران اروم موهامو از جلوي صورتم زد كنارو گفت
-بخواب عزيزم منم
بعدشم خودش كنارم دراز كشيد و از پشت بغلم كرد صبح با صداي كامران از خواب بلند شدم
-بهار عزيزم بلند شو بايد بريم شركت
-ميخوام بخوابم خوابمممم مياد
با دستش صورتمو نوازش كردو گفت
-خانومم تنها خونه ميموني؟من شايد دير بيام ها
با ناله گفتم
-كامران نروووووووووو خوبببببببببب
-اااا،حرفا ميزني ها،اصلا ميخواي به نوشين زنگ بزنم بگم بياد پيشت؟
به زور روي تخت نشستم موهام همش رو صورتم پخش و پلا بود با چشاي بسته گفتم
-نه ،بگو بياد اونجا تا حوصلم سر نره
-باشه پاشو دست و صورتتو بشور و اماده شو
بلند شو ببينم يكم غرغر كردم و از جام بلند شدم وقتياز دستشويي اومدم بيرون كامران اماده جلوي اينه واستاده بود و داشت كرواتشو ميبست رفتم جلوش واستادم و برسم و برداشتم و موهام و شونه كردم كامران با اعتراض گفت
-ااا بهار دارم كرواتمو ميبندم برو اونطرف ببينم
با بي حوصلگي گفتم
-واستا خوب دارم موهامو شونه ميكنم
۳.۵k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.