ناموصن لایک! گزارش نکن زحمت کشیدوم!
بچهه هااعع یه رمان دیه هممیخوام بزارم یه چی به ذهنم رسیده دارماز هیجان پاره میشم اسمشم هستش:
توی زندگی بعدیم میبینمت
بادوم
پارت⁶
سویون: لیسا کنترل و بگیر یه فیلم پیدا کن منمبرم خوراکی بیارم
لیسا: باشهههههه عر
ناشناس: سویون بلند شد و رفت کل خوراکی هایی که گرفته بود و آورد و ریخت رو میز
لیسا: سویون بدو یه فیلم ترسناک پیدا کردممممم
سویون: اومدم
ناشناس: نشستن و فیلم رو نگا کردن
هیونجین: هوفف
ناشناس: چشای اونسوم وا شدن
اونسوم: هه
ناشناس : جیغکشیدد
هیونجین بغلش کرد
هیونجین: چتهه ععه
منم ترسیدم
ناشناس: اونسوم دستای هیونجین و از دورش کشید اونطرف
اونسوم: من اینجا چیکار میکنمممم عههههه سویون تنهاس میترسههه
هیونجین: بشین بابا لیسا و اون وو پ سوهو پیششن الان زنگ زد بهگوشیت گف تنهاس و اینا منملیسا و...
ناشناس: حرف شو قط کرد
اونسوم: چیکار میکنن؟؟
ناشناس: گوشیو برداشتو زنگ زد
جواب داد
اونسوم: الو؟
سویون: سلام( با جیغ و خنده جواب داد )
اونسوم: چیشده چیکار میکنید؟
سویون: همکارت لیسا وسوهو و اون وو اومدن من تنها نباشم داریم فیلم میبینیم خیلی همکارای خوبی داری پارم کردن از خنده مثلا داریم فیلم ترسناک میبینیما🤣
اونسوم: باشه منم الان میام
سویون: راستی پول و میتونیم برگردونیم و بابا رو از زندان برگردونیم
اونسوم: چطوری؟
سویون: یکی از کسایی که پولارودزدیده بوده دستگیر شده و کل پول واریز شده به حسابمون
اونسوم: دروغ نمیگی؟
سویون: نه دروغم کجا بود
ناشناس: اونسوم اولین بار از تَه دل خندید
هیونجین: ( تو فکرش ) چقد این یکی از خندهاش طبیعی و تو دل برو بودن>>>
( پوزخند )
اونسوم: واقعا یعنی بابا برمیگرده دیگه قرار نیست دیگه تو بار کار کنم؟
سویون: نه کار کن
اونسوم: چرا؟
سویون: باید بپزی
اونسوم: باشه هرچی توبگی😂
سویون: منم میخوام خودم پول در بیارم
ناشناس: اونسوم اشک شوق ریخت
اونسوم: خیلی خوشحالم
سویون: منم، داره فیلم تموم میشه من برمکاری نداری؟
اونسوم: نه خدافظ
ناشناس: گوشیو قط کرد با ذوق پرید تو تخت
اونسوم: عررررر
ناشناس: هیونجین هم خشحال بود همون لحظه اونسوم نصف گبلشو ازش گرفته بود
من: والا طرف منم بودم از اول عاخشش میشدم
اونسوم: چیشده کسی که بادومش کار نمیکنه مگه میخنده🤣
ناناس:هیونجین خودشوبا اخم به اونسوم نزدیک کرد
هیونجین: یعنی بادوم من کار نمیکنه؟
اونسوم: پول تو بهت برمیگردونم
هیونجین: چطوری؟ با بدنت؟
ناشناس: یه نگا به سر تا پاش انداخت پوزخندی زدو سرشو توی گردن اونسوم و بوی شامپویی که بهش زده بود و بو کرد
هیونجین: دیوونم کردی
اونسوم: عه عه نه با پول
ناشناس: سرشو بلد کرد
لباشو اورد جلو لبای اونسوم
توی زندگی بعدیم میبینمت
بادوم
پارت⁶
سویون: لیسا کنترل و بگیر یه فیلم پیدا کن منمبرم خوراکی بیارم
لیسا: باشهههههه عر
ناشناس: سویون بلند شد و رفت کل خوراکی هایی که گرفته بود و آورد و ریخت رو میز
لیسا: سویون بدو یه فیلم ترسناک پیدا کردممممم
سویون: اومدم
ناشناس: نشستن و فیلم رو نگا کردن
هیونجین: هوفف
ناشناس: چشای اونسوم وا شدن
اونسوم: هه
ناشناس : جیغکشیدد
هیونجین بغلش کرد
هیونجین: چتهه ععه
منم ترسیدم
ناشناس: اونسوم دستای هیونجین و از دورش کشید اونطرف
اونسوم: من اینجا چیکار میکنمممم عههههه سویون تنهاس میترسههه
هیونجین: بشین بابا لیسا و اون وو پ سوهو پیششن الان زنگ زد بهگوشیت گف تنهاس و اینا منملیسا و...
ناشناس: حرف شو قط کرد
اونسوم: چیکار میکنن؟؟
ناشناس: گوشیو برداشتو زنگ زد
جواب داد
اونسوم: الو؟
سویون: سلام( با جیغ و خنده جواب داد )
اونسوم: چیشده چیکار میکنید؟
سویون: همکارت لیسا وسوهو و اون وو اومدن من تنها نباشم داریم فیلم میبینیم خیلی همکارای خوبی داری پارم کردن از خنده مثلا داریم فیلم ترسناک میبینیما🤣
اونسوم: باشه منم الان میام
سویون: راستی پول و میتونیم برگردونیم و بابا رو از زندان برگردونیم
اونسوم: چطوری؟
سویون: یکی از کسایی که پولارودزدیده بوده دستگیر شده و کل پول واریز شده به حسابمون
اونسوم: دروغ نمیگی؟
سویون: نه دروغم کجا بود
ناشناس: اونسوم اولین بار از تَه دل خندید
هیونجین: ( تو فکرش ) چقد این یکی از خندهاش طبیعی و تو دل برو بودن>>>
( پوزخند )
اونسوم: واقعا یعنی بابا برمیگرده دیگه قرار نیست دیگه تو بار کار کنم؟
سویون: نه کار کن
اونسوم: چرا؟
سویون: باید بپزی
اونسوم: باشه هرچی توبگی😂
سویون: منم میخوام خودم پول در بیارم
ناشناس: اونسوم اشک شوق ریخت
اونسوم: خیلی خوشحالم
سویون: منم، داره فیلم تموم میشه من برمکاری نداری؟
اونسوم: نه خدافظ
ناشناس: گوشیو قط کرد با ذوق پرید تو تخت
اونسوم: عررررر
ناشناس: هیونجین هم خشحال بود همون لحظه اونسوم نصف گبلشو ازش گرفته بود
من: والا طرف منم بودم از اول عاخشش میشدم
اونسوم: چیشده کسی که بادومش کار نمیکنه مگه میخنده🤣
ناناس:هیونجین خودشوبا اخم به اونسوم نزدیک کرد
هیونجین: یعنی بادوم من کار نمیکنه؟
اونسوم: پول تو بهت برمیگردونم
هیونجین: چطوری؟ با بدنت؟
ناشناس: یه نگا به سر تا پاش انداخت پوزخندی زدو سرشو توی گردن اونسوم و بوی شامپویی که بهش زده بود و بو کرد
هیونجین: دیوونم کردی
اونسوم: عه عه نه با پول
ناشناس: سرشو بلد کرد
لباشو اورد جلو لبای اونسوم
۲.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.