𝐧𝐚𝗺𝐞:𝐭𝐡𝐞 𝐛𝐚𝐝 𝐝𝐫𝐞𝐞𝗺 𝐩𝐚𝐫𝐭:𝐬𝐢𝐱
بلند شدم رفتم یه لیوان آب خوردم،سعی کردم به جیزی که دیدم دقیق تر فکر کنم
+لعنت بهش،
خواب عجیبی بود،خوابی که واقعا نمیتونم تو صیفش کنم،خواب دادم با یه لباس بلند سفید که شبیه لباس عروس بود داشتم از یه جایی فرار میکردم،که پام پیچ میخوره و بعد چند ثانیه یه پسر با کت شلوار میاد بالا سرمو محکم مچ دستمو میگیرو میکشونتم یه جایی
بعدش از خواب به طرز وحشتناکی پریدم
ساعتو یه نگاه انداختم
سه نصفه شب بود
ای لعنت
رفتم سمت لب تابم،یه فیلم گذاشتم،باید ذهنمو منحرف میکردم،ولی،به جیمین بگم؟
نه عمرا،واقعا شرم اوره،کی همچین خوابیو میره به دوستش میگه ک من بگم؟
به خودم اومدم ک دیدم نصف فیلم رفته،
+وادفاک لعنت
دوباره فیلمو گذاشتمو سعی کردم تمرکز کنم
وقتی تموم شد ساعت پنج صل بود،لعنتی دو ساعت بود فیلمش،اگر میخاستم بخابم خوابم عمیق میشدو کرخت میشدم سر کلا،یه فیلم دیگه گذاشتم،البته قبلش دیدم چقده فیلمش،که یه وقت دیر نشه،حدودا ساعت هفت بود ک فیلم تموم شد،روپوش پوشیدمو بدون اینکه چیزی بخورم از در خونه زدم بیرون
____
وقتی زنگ خورد با خستگی از مدرسه رفتم بیرون که جیمینو جینو دم در دیدم
+س سلام
-ا.ت چرا اینقد گود افتاده زیر چشات
×سلاممم،راست میگه خوبی؟
+اومم،یه کابوس دیدم تا صب عین روح تو خونه راه میرفتم،نزدیک ده بار تو خونه توهم زدم
-یااا،بیا بریم خونه،بهم بگو چی دیدی
+زیاد چیز جالبی نیست ولش کن،راستی بیام پیش شما؟
-عاره اگ میخای
+نه امروز نمیتونم،
×چراا،کلی حرف داشتم باهاتتت
+نمیتونم ببخشیدددد
×باشه*خنده،حداقل تا خونه برسونیمت؟
+اومم
باهم دیگه سه تایی راه افتادیم سمت خونه
وقتی رسیدیم دم در گفتم:میاین بالا؟
جین گفت:نع دیگه مامیریم
×عاره
+باعچه،خودافیظظ
____شب بود،داشتم به این فکر میکردم ک مامانمو راضی کنم بزاره یکمی تو تیپم تغیر بدم،مثلا یه مدت با دامن برم بیرون،البته فک نکنم بزاره ولی خوب
در اتاق باز شدو قامت مامانمو دیدم
+چیشده
-باهات حرف دارم
جلوم نشستو دستمو گرفت
+مامان منکه امتحاناتمو خوب دادم چرا همش....
-دقیق گوش کن ببین چی میگم!
+ودف،چیزی شده؟
.
.
.
.
.
نمنه یاع واسه پارت بعد ذوق مرگمم
#bts #smut #jhope #army#fiction#mafia#baddreem#kimnamjoon#
#Kimsookjin #minyoongi#junghousok#parkjimin
#Kimteahyoung#jeonjungkook
+لعنت بهش،
خواب عجیبی بود،خوابی که واقعا نمیتونم تو صیفش کنم،خواب دادم با یه لباس بلند سفید که شبیه لباس عروس بود داشتم از یه جایی فرار میکردم،که پام پیچ میخوره و بعد چند ثانیه یه پسر با کت شلوار میاد بالا سرمو محکم مچ دستمو میگیرو میکشونتم یه جایی
بعدش از خواب به طرز وحشتناکی پریدم
ساعتو یه نگاه انداختم
سه نصفه شب بود
ای لعنت
رفتم سمت لب تابم،یه فیلم گذاشتم،باید ذهنمو منحرف میکردم،ولی،به جیمین بگم؟
نه عمرا،واقعا شرم اوره،کی همچین خوابیو میره به دوستش میگه ک من بگم؟
به خودم اومدم ک دیدم نصف فیلم رفته،
+وادفاک لعنت
دوباره فیلمو گذاشتمو سعی کردم تمرکز کنم
وقتی تموم شد ساعت پنج صل بود،لعنتی دو ساعت بود فیلمش،اگر میخاستم بخابم خوابم عمیق میشدو کرخت میشدم سر کلا،یه فیلم دیگه گذاشتم،البته قبلش دیدم چقده فیلمش،که یه وقت دیر نشه،حدودا ساعت هفت بود ک فیلم تموم شد،روپوش پوشیدمو بدون اینکه چیزی بخورم از در خونه زدم بیرون
____
وقتی زنگ خورد با خستگی از مدرسه رفتم بیرون که جیمینو جینو دم در دیدم
+س سلام
-ا.ت چرا اینقد گود افتاده زیر چشات
×سلاممم،راست میگه خوبی؟
+اومم،یه کابوس دیدم تا صب عین روح تو خونه راه میرفتم،نزدیک ده بار تو خونه توهم زدم
-یااا،بیا بریم خونه،بهم بگو چی دیدی
+زیاد چیز جالبی نیست ولش کن،راستی بیام پیش شما؟
-عاره اگ میخای
+نه امروز نمیتونم،
×چراا،کلی حرف داشتم باهاتتت
+نمیتونم ببخشیدددد
×باشه*خنده،حداقل تا خونه برسونیمت؟
+اومم
باهم دیگه سه تایی راه افتادیم سمت خونه
وقتی رسیدیم دم در گفتم:میاین بالا؟
جین گفت:نع دیگه مامیریم
×عاره
+باعچه،خودافیظظ
____شب بود،داشتم به این فکر میکردم ک مامانمو راضی کنم بزاره یکمی تو تیپم تغیر بدم،مثلا یه مدت با دامن برم بیرون،البته فک نکنم بزاره ولی خوب
در اتاق باز شدو قامت مامانمو دیدم
+چیشده
-باهات حرف دارم
جلوم نشستو دستمو گرفت
+مامان منکه امتحاناتمو خوب دادم چرا همش....
-دقیق گوش کن ببین چی میگم!
+ودف،چیزی شده؟
.
.
.
.
.
نمنه یاع واسه پارت بعد ذوق مرگمم
#bts #smut #jhope #army#fiction#mafia#baddreem#kimnamjoon#
#Kimsookjin #minyoongi#junghousok#parkjimin
#Kimteahyoung#jeonjungkook
۸.۳k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.