love shot (p10)
یه روز ...
لیا : بچه هاااا
ا.ت : مرگگگگگگ
لیا: ببند گوش کننننن
ا.ت: باشهههههه
یونگی: خو چیه؟
لیا: یکی از دوستای دوران دبیرستان منو ا.ت پارتی دعوتمون کرده گفته شما هم بیاید
ا.ت: کی؟
لیا: ایم ریچارد
ا.ت: عااا همون بچه شره مدرسه؟ انگار که هنوزم شره
لیا: والا
یونا: خب کسی هس نیاد
ته مو: من که میام
یون وو: منم که هستم
یوجون : من و جی نام میایم
یونگی: من..
یون وو : خووو مین یونگی بیشتر از دو یا سه بطری سوجو....
یونگی : نمیخورم(یاد مدرسه افتادم🗿💔)
یون وو: آفرین( چقد شبیه ماماناس🫡)
ا.ت : لیا پارتی کیه ؟
لیا : پنجم
ا.ت : وتتتت؟
لیا: کری؟ پنجمممممم
ا.ت: ابله امروزهههه
لیا : شعتتت
یونا : وای بدوییننننن
یوجون : ساعت چنده؟
لیا : ساعت هشت
یوجون : وای الان ساعت چهارههه
جی نا : سه دو یک بدویین
*همه حمله ور به سوی حموم
یونگی : همتون گمشینن من میرم
یون وو: تو قلط کردی
لیا : ا.ت بدوووووووو
* ا.ت رف حوله لیا و خودشو بیاره
ته مو: کیشته
جی نا : من میرممممم
لیا: ا.ت بدو
*ا.ت حوله لیا و خودشو پرت کرد تو حموم خودشو انداخت روی یون وو دست لیا رو گرفت رفت تو حموم کلیدو ور داشت و درو قفل کرد
یونگی: برگام
یون وو: باهم حموم میکنن؟
جی نا: هر چقدر سعی میکنم نمیتونم خوب فک کنم
ا.ت: نه به قرآن اونطوری نیست
لیا : وای اصلا چرا گفتم بیای حموم با من؟
ا.ت : اصن من چرا اومدم ؟ اصن ولش اونقد کثیف نیستم که بخوام با تو تو یه حموم خودمو بشورم
لیا: اوکی گمشو بیرون
ا.ت ویو
تا درو باز کردم یونا و جی نا پریدن تو حمومو درو قفل کردن جوری پریدن که داشتم رو زمین شتک میشدم که یونگی منو گرفت
ا.ت: عاییی ممنون یونگی
یونگی:خواهش
ته مو : پشمام
یونا: ولی من اونقدر کثیف هستم که بخوام با اینا حموم کنم
یو جون : اصن به درک مام باهم حموم میکنیم
یون وو : مغزم به فاک رفت
ا.ت ولش من میرم لباس انتخاب کنم
یونگی : منم باید همین کارو کنم
جی نا :ا.ت میشه حوله منو بهم بدی؟
ا.ت : باش
رفتم حوله جی نا رو آوردم دادم بهش ممنون
ادمین ویو:
خب بچه ها لباساشونو برای پارتی انتخاب کردنو آماده شدن تا برن به پارتی
لیا : بچه هاااا
ا.ت : مرگگگگگگ
لیا: ببند گوش کننننن
ا.ت: باشهههههه
یونگی: خو چیه؟
لیا: یکی از دوستای دوران دبیرستان منو ا.ت پارتی دعوتمون کرده گفته شما هم بیاید
ا.ت: کی؟
لیا: ایم ریچارد
ا.ت: عااا همون بچه شره مدرسه؟ انگار که هنوزم شره
لیا: والا
یونا: خب کسی هس نیاد
ته مو: من که میام
یون وو: منم که هستم
یوجون : من و جی نام میایم
یونگی: من..
یون وو : خووو مین یونگی بیشتر از دو یا سه بطری سوجو....
یونگی : نمیخورم(یاد مدرسه افتادم🗿💔)
یون وو: آفرین( چقد شبیه ماماناس🫡)
ا.ت : لیا پارتی کیه ؟
لیا : پنجم
ا.ت : وتتتت؟
لیا: کری؟ پنجمممممم
ا.ت: ابله امروزهههه
لیا : شعتتت
یونا : وای بدوییننننن
یوجون : ساعت چنده؟
لیا : ساعت هشت
یوجون : وای الان ساعت چهارههه
جی نا : سه دو یک بدویین
*همه حمله ور به سوی حموم
یونگی : همتون گمشینن من میرم
یون وو: تو قلط کردی
لیا : ا.ت بدوووووووو
* ا.ت رف حوله لیا و خودشو بیاره
ته مو: کیشته
جی نا : من میرممممم
لیا: ا.ت بدو
*ا.ت حوله لیا و خودشو پرت کرد تو حموم خودشو انداخت روی یون وو دست لیا رو گرفت رفت تو حموم کلیدو ور داشت و درو قفل کرد
یونگی: برگام
یون وو: باهم حموم میکنن؟
جی نا: هر چقدر سعی میکنم نمیتونم خوب فک کنم
ا.ت: نه به قرآن اونطوری نیست
لیا : وای اصلا چرا گفتم بیای حموم با من؟
ا.ت : اصن من چرا اومدم ؟ اصن ولش اونقد کثیف نیستم که بخوام با تو تو یه حموم خودمو بشورم
لیا: اوکی گمشو بیرون
ا.ت ویو
تا درو باز کردم یونا و جی نا پریدن تو حمومو درو قفل کردن جوری پریدن که داشتم رو زمین شتک میشدم که یونگی منو گرفت
ا.ت: عاییی ممنون یونگی
یونگی:خواهش
ته مو : پشمام
یونا: ولی من اونقدر کثیف هستم که بخوام با اینا حموم کنم
یو جون : اصن به درک مام باهم حموم میکنیم
یون وو : مغزم به فاک رفت
ا.ت ولش من میرم لباس انتخاب کنم
یونگی : منم باید همین کارو کنم
جی نا :ا.ت میشه حوله منو بهم بدی؟
ا.ت : باش
رفتم حوله جی نا رو آوردم دادم بهش ممنون
ادمین ویو:
خب بچه ها لباساشونو برای پارتی انتخاب کردنو آماده شدن تا برن به پارتی
۴.۱k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.