هانی بال پارت شانزدهم
- قبل کشتنت یا بعد کشتنت کیم تهیونگ.
+ هرجور راحتی ولی فکر کنم زمان داره میگذره ، تیک .. تاک
ویو جونگوک:
اسلحه رو از پیشونیش برداشتم و بدون معطلی برگشتم سمت در حموم آب دهنمو با ترس قورت دادم و در رو به ارومی باز کردم با دیدن خط خون روی کاشی حموم ردش رو دنبال کردم و چشمم به ا.ت خورد
- ا.ت؟؟
داد میزدم و دوییدم سمتس و تن بیجونشو توی بغلم گرفتم با تیشرت مورد علاقش بی جون خوابیده بود
به رگ باز خونیش نگاه کردم و میدونستم چشام فقط قرمزی زخم عمیق دستش رو میبلعید
تکیش دادم به وان و کت رو از تنم دراوردم و جمع کردمش تا بزارم روی زخم
براید استایل بغلش کردم و با یه تنه محکم که به تهیونگ زدم از اونجا خارج شدم و سریع دویدم سمت جیمین تا بریم بیمارستان
تهیونگ ویو:
زل زده بودم .. زل زده بودم به وانی که آب اون با سرخی خون دختری ظریف پر شده بود
دستامو دو طرف صورتم گرفتم و فریاد میزدم
+ تقصیر من نبود. تقصیر من نبود!! مقصر خودش بود
خم شدم و چهرمو با دستم پوشوندم و فشار میدادم
+ لعنت به همشون.
فلش بک ۸ سال پیش
+ توت فرنگی ؟ کجایی من برگشتم.
سکوت بود از این سکوت استرس میگرفتم
سمت هر دری که وجود داشت دویدم و یکی یکی هل میدادم ولی همه اتاق ها خالی از وجود گل من بودن ، هیچ کدوم گل من رو در خود نگه نداشته بود
رسیدم به اخرین در اتاقمون ، اتاقی که بوی یاس میداد گل ها و پیچک هایی که دور در بودن بخاطر وجودش ..
بویی به مشامم خورد اون بو.. بوی خون بود؟
درو با شتاب باز کردم
آب قرمز روی زمین اتاق جاری بود منشاء اصلیش کجا بود؟
نگاهم به حموم افتاد بدون معتلی در رو باز کردم
جسم سیلوانا رو دیدم جسم بی جون و در غرق خونش
که یهو تار میدیدم اشکام بدون پلک زدن میریختن
رفتم سمتش و کاغذ خیس شده ای رو دیدم
ن..نامه؟
سریع به اجوما خبر دادم که زنگ بزنه اموبولانس
نامه توی دستم فشار دادم که امبولانس بعد چند دقیقه رسید عصبی بودم از تأخیرش
بیمارستان سئول*
دکتر : علت مرگ خودکشی زمان 08:08 شب
گریه میکردم اشکام بند نمیومدن ولی فریاد نمیتونستم بکشم منتظر دکتر بودم
با صدای باز شدن در به خودم اومدم و با قامت محکم جلو دکتر وایستادم بخاطر امیدی که تو دلم بود
دکتر : غم آخرتون باشه ، دیر رسیدید جفتشونو از دست دادیم ساعت 08:08
ساعت مورد علاقه سیلوانا اروم گفتم
+ ج..جفتشون؟
دکتر: خانمتون باردار بودن
دنیا رو سرم خراب شد.. دنیایی که سیلوانا دختر بهشتیم برام ساخته بود نابود شد .. ولی من باهاش نبودم چطوری باردار بود با این فکر چشام فقط خون میدیدن با عربده ای که کشیدم دکتر سریع رفت و نگهبان اومد جاشو پر کرد
پس زدمشون و رفتم سمتش
+ پاشو.. پاشو لعنتی پاشو! کارت دارم پاشو چرا..چرا بارداری ؟ چرا ترکم کردی چراا !!!!
پرستاری که اسمش توکا بود دستش رو روی شونم گذاشت و سعی کرد آرومم کنه
≠ آروم باش خالی کن خودتو ولی با این کارا اون برنمیگرده ..
با حرکت دستش نگهبانارو فرستاد و رفتن .
ادامه دارد
شرط ۲۵ تا لایک
۲۰ تا کامنت
حمایت فراموش نشه
ببخشید دیر شد گوشی تعمیر بود 🐍
+ هرجور راحتی ولی فکر کنم زمان داره میگذره ، تیک .. تاک
ویو جونگوک:
اسلحه رو از پیشونیش برداشتم و بدون معطلی برگشتم سمت در حموم آب دهنمو با ترس قورت دادم و در رو به ارومی باز کردم با دیدن خط خون روی کاشی حموم ردش رو دنبال کردم و چشمم به ا.ت خورد
- ا.ت؟؟
داد میزدم و دوییدم سمتس و تن بیجونشو توی بغلم گرفتم با تیشرت مورد علاقش بی جون خوابیده بود
به رگ باز خونیش نگاه کردم و میدونستم چشام فقط قرمزی زخم عمیق دستش رو میبلعید
تکیش دادم به وان و کت رو از تنم دراوردم و جمع کردمش تا بزارم روی زخم
براید استایل بغلش کردم و با یه تنه محکم که به تهیونگ زدم از اونجا خارج شدم و سریع دویدم سمت جیمین تا بریم بیمارستان
تهیونگ ویو:
زل زده بودم .. زل زده بودم به وانی که آب اون با سرخی خون دختری ظریف پر شده بود
دستامو دو طرف صورتم گرفتم و فریاد میزدم
+ تقصیر من نبود. تقصیر من نبود!! مقصر خودش بود
خم شدم و چهرمو با دستم پوشوندم و فشار میدادم
+ لعنت به همشون.
فلش بک ۸ سال پیش
+ توت فرنگی ؟ کجایی من برگشتم.
سکوت بود از این سکوت استرس میگرفتم
سمت هر دری که وجود داشت دویدم و یکی یکی هل میدادم ولی همه اتاق ها خالی از وجود گل من بودن ، هیچ کدوم گل من رو در خود نگه نداشته بود
رسیدم به اخرین در اتاقمون ، اتاقی که بوی یاس میداد گل ها و پیچک هایی که دور در بودن بخاطر وجودش ..
بویی به مشامم خورد اون بو.. بوی خون بود؟
درو با شتاب باز کردم
آب قرمز روی زمین اتاق جاری بود منشاء اصلیش کجا بود؟
نگاهم به حموم افتاد بدون معتلی در رو باز کردم
جسم سیلوانا رو دیدم جسم بی جون و در غرق خونش
که یهو تار میدیدم اشکام بدون پلک زدن میریختن
رفتم سمتش و کاغذ خیس شده ای رو دیدم
ن..نامه؟
سریع به اجوما خبر دادم که زنگ بزنه اموبولانس
نامه توی دستم فشار دادم که امبولانس بعد چند دقیقه رسید عصبی بودم از تأخیرش
بیمارستان سئول*
دکتر : علت مرگ خودکشی زمان 08:08 شب
گریه میکردم اشکام بند نمیومدن ولی فریاد نمیتونستم بکشم منتظر دکتر بودم
با صدای باز شدن در به خودم اومدم و با قامت محکم جلو دکتر وایستادم بخاطر امیدی که تو دلم بود
دکتر : غم آخرتون باشه ، دیر رسیدید جفتشونو از دست دادیم ساعت 08:08
ساعت مورد علاقه سیلوانا اروم گفتم
+ ج..جفتشون؟
دکتر: خانمتون باردار بودن
دنیا رو سرم خراب شد.. دنیایی که سیلوانا دختر بهشتیم برام ساخته بود نابود شد .. ولی من باهاش نبودم چطوری باردار بود با این فکر چشام فقط خون میدیدن با عربده ای که کشیدم دکتر سریع رفت و نگهبان اومد جاشو پر کرد
پس زدمشون و رفتم سمتش
+ پاشو.. پاشو لعنتی پاشو! کارت دارم پاشو چرا..چرا بارداری ؟ چرا ترکم کردی چراا !!!!
پرستاری که اسمش توکا بود دستش رو روی شونم گذاشت و سعی کرد آرومم کنه
≠ آروم باش خالی کن خودتو ولی با این کارا اون برنمیگرده ..
با حرکت دستش نگهبانارو فرستاد و رفتن .
ادامه دارد
شرط ۲۵ تا لایک
۲۰ تا کامنت
حمایت فراموش نشه
ببخشید دیر شد گوشی تعمیر بود 🐍
۱۰.۷k
۰۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.