پارت 2
پارت 2
دیدم ا.ته گفتم چیشده
گفت میشه بیام تو
شوگا :اره
ا.ت رفت تو همه چیو تعریف کرد
شوگا :اشکال نداره ناراحت نباش درست میشه
ا.ت :چی درست میشه هان چی الان فهمیدم چرا باهم سرده چون اون یونا رو دوست داره(گریه)
تهیونگ ویو
جیمین :داداش چرا جلوی ا.ت گفتی که یونا رو دوست داری
تهیونگ :چون شما گفتین حقیقت رو بگم
جیهوپ :ما میدونیم یونا رو دوباره دوست داری ولی نباید جلوش میگفتی
تهیونگ : .....
من واقعا یونا رو دوست دارم اون همه نیاز های من رو برطرف میکنه مول س*کس و ....
ولی ا.ت نمیزاره توی این 8ماه باهش س*کس کنم واقعا اعصاب نمونده واسم و وقتی بچه دنیا بیاد دیگه با یونا ازدواج میکنم
پرش زمانی به خونه
ا.ت :تهیوپگ یعنی واقعا یونارو دوست داری(بغض)
تهیونگ :اره
ا.ت :من برات چی کم گذاشتم
تهیونگ :این عکسارو نگاه کن(داد)
ا.ت :من نیستم این من نیستم
تهیونگ :چرا تویی ،تو به من داری خیانت میکنی و معلومه این بچه هم بچه اون اشغاله
ا.ت :من نیستم (داد)
تهیونگ یه سیلی زد و رفت
روز ها همینجوری گذشت که روز زایمان ا.ت شد
پایان پارت 2
دیدم ا.ته گفتم چیشده
گفت میشه بیام تو
شوگا :اره
ا.ت رفت تو همه چیو تعریف کرد
شوگا :اشکال نداره ناراحت نباش درست میشه
ا.ت :چی درست میشه هان چی الان فهمیدم چرا باهم سرده چون اون یونا رو دوست داره(گریه)
تهیونگ ویو
جیمین :داداش چرا جلوی ا.ت گفتی که یونا رو دوست داری
تهیونگ :چون شما گفتین حقیقت رو بگم
جیهوپ :ما میدونیم یونا رو دوباره دوست داری ولی نباید جلوش میگفتی
تهیونگ : .....
من واقعا یونا رو دوست دارم اون همه نیاز های من رو برطرف میکنه مول س*کس و ....
ولی ا.ت نمیزاره توی این 8ماه باهش س*کس کنم واقعا اعصاب نمونده واسم و وقتی بچه دنیا بیاد دیگه با یونا ازدواج میکنم
پرش زمانی به خونه
ا.ت :تهیوپگ یعنی واقعا یونارو دوست داری(بغض)
تهیونگ :اره
ا.ت :من برات چی کم گذاشتم
تهیونگ :این عکسارو نگاه کن(داد)
ا.ت :من نیستم این من نیستم
تهیونگ :چرا تویی ،تو به من داری خیانت میکنی و معلومه این بچه هم بچه اون اشغاله
ا.ت :من نیستم (داد)
تهیونگ یه سیلی زد و رفت
روز ها همینجوری گذشت که روز زایمان ا.ت شد
پایان پارت 2
۸.۲k
۰۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.