عزیزم

아기؟
عزیزم؟
+های من اتم یه دختر با قد ۱۶۵ رنگ پوست سفید چشمایی قهوه ای و موهای بلند یه دختر کاملا نورمال و ساده که الان یه اکس به نام جونگکوک ویه پارتنر به نام هانجو داره خب باید بگم برعکس من که یه دختر معمولی هستم جونگوک اصلا اونجوری نبود. جونگکوک مافیا بود. من دلم نمیخواست پارتنرم یه مافیا باشه (از خداتم باشه)
پس با جونگکوک کات کردم و الان با هانجو هستم
امروز تولدمه
میدونم امروز هانجو میخواد سوپرایزم کنه پس خوشحال سمت خونه رفتم
و دیدم خونه حسابی خوشگل شده اما هانجو نبود رفتم همه جا رو گشتم تا به حموم رسیدم صدای قطره اب میومد فکر کنم توی وان داره حموم میکنه یک ساعت شد و هانجو از حموم نیومد بیرون نگران شدم رفتم داخل حموم که دیدم هانجو توی وان زخمیه و کل اب خونیه حالم بد شده بود که بوی سیگار امد و در تراس باز شد نه، نه اون جونگکوک بود اون اینجا چه غلطی میکرد؟
_سلام عزیزم
+تو.. تو اینکارو کردی؟
_کدوم کار
+تو اونو کشتی(بغض)
_من نکشتم افرادم کشتن
+عوضی گمشو بیرون از خونه من
_چاگیا خیلی تند میری فکردی چرا هانجو مرد؟
+به خاطر توی عوضی
_باشه اوکی، ولی ات اینو بدون تو با هر کی بری تو رابطه من اونو به بدترین شکل برات سلاخی میکنم
+اسم اینو گذاشتی دوست داشتن؟
_عزیزم زیادی داری مضخرف میگی، میدونی از وقتی رفتی فقط مست میکنم اونم به یاد تو؟
+من دوست ندارم با تو باشم
_انگار التماس کردن فایده ای نداره
_باشه، پس خودم باید دست به کار بشم

پارت 1