پارت پنجم... بروبچ مریض شدم
دارم میمیرم این پارت و هم به زور نوشتم
تو راه کافه بودیم
یونا همش به شوگا میچسبید
آروم پیش جیهوپ رفتم
ا.ت: جیهوپ این دختره رو چرا با خودت آوردی من ازش خوشم نمیاد
جیهوپ: هوممم نکنه بهش حسودی کردی که به شوگا میچسبه
ا.ت: چی!!! جیهوپ من از بچگی باهاش دعوا داشتم چه ربطی داشت
جیهوپ: آها اصلا تو داری راست میگی
ا.ت: معلومه که من راست میگم
به کافه رسیدیم و نشستیم
یونا: میگما شوگا تو دوست دختر داری؟
بهم نگاه کرد و نیشخند زد
شوگا: نه
نه؟! ع.و.ض.ی همیشه منو دوست داشت حالا که این دختره اومده میگه نه
گارسون: چی میل دارید؟
شوگا: اومممم یونا چی میخوری؟
یونا: من خب ......
ا.ت: برای من یه نسکافه و کیک بیارید
همشون بهم نگاه کردند
ا.ت: عااا گفتم یونا اصلا چیزای خوب سفارش نمیده من گفتم
یونا: منظورت چیه هاا
ا.ت: نشنیدی مگه!!!
جیهوپ: هی بس کنید
#فیک
تو راه کافه بودیم
یونا همش به شوگا میچسبید
آروم پیش جیهوپ رفتم
ا.ت: جیهوپ این دختره رو چرا با خودت آوردی من ازش خوشم نمیاد
جیهوپ: هوممم نکنه بهش حسودی کردی که به شوگا میچسبه
ا.ت: چی!!! جیهوپ من از بچگی باهاش دعوا داشتم چه ربطی داشت
جیهوپ: آها اصلا تو داری راست میگی
ا.ت: معلومه که من راست میگم
به کافه رسیدیم و نشستیم
یونا: میگما شوگا تو دوست دختر داری؟
بهم نگاه کرد و نیشخند زد
شوگا: نه
نه؟! ع.و.ض.ی همیشه منو دوست داشت حالا که این دختره اومده میگه نه
گارسون: چی میل دارید؟
شوگا: اومممم یونا چی میخوری؟
یونا: من خب ......
ا.ت: برای من یه نسکافه و کیک بیارید
همشون بهم نگاه کردند
ا.ت: عااا گفتم یونا اصلا چیزای خوب سفارش نمیده من گفتم
یونا: منظورت چیه هاا
ا.ت: نشنیدی مگه!!!
جیهوپ: هی بس کنید
#فیک
۱۹.۰k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.