ســــــنــــــاریــــــو
ســــــنــــــاریــــــو
∆وقتی ساعت ۵ صبح بیدار میشن میبینن داری به بچه شیر میدی∆
نامجون: ایگووو بچم خیلی کیوته وقتی شیر میخوره
جین: یااااا انقد بهش شیر نده یهو دیدی پوکید شیر های تو شکمش پاچید به سقف
یونگی: واییی شبیه یه گربست.. من رفتم بخوابم خدافظ
هوسوک: سانشاین کی بودی توو.. چقد مامانت و خسته میکنی کیوتک من
جیمین: یااا ا.ت اصلا نمیخوابی هی بیدار میشی به بچه برسی.. من اینجا چیکار میکنم پس برو بخواب خودم بهش شیر خشک میدم
ته: انقد ملچ مولوچ نکن پدصگ.. منم دلم شیر خواست
ات: خب برو از تو یخچال بردار بخور:/
کوک: یاااا ا.ت من مرض قند گرفتم(خدانکنه پسرم)
چجوری شما دو تا در کنار هم انقد کیوتین؟
سناریو های درخواستی تون رو بگید~
∆وقتی ساعت ۵ صبح بیدار میشن میبینن داری به بچه شیر میدی∆
نامجون: ایگووو بچم خیلی کیوته وقتی شیر میخوره
جین: یااااا انقد بهش شیر نده یهو دیدی پوکید شیر های تو شکمش پاچید به سقف
یونگی: واییی شبیه یه گربست.. من رفتم بخوابم خدافظ
هوسوک: سانشاین کی بودی توو.. چقد مامانت و خسته میکنی کیوتک من
جیمین: یااا ا.ت اصلا نمیخوابی هی بیدار میشی به بچه برسی.. من اینجا چیکار میکنم پس برو بخواب خودم بهش شیر خشک میدم
ته: انقد ملچ مولوچ نکن پدصگ.. منم دلم شیر خواست
ات: خب برو از تو یخچال بردار بخور:/
کوک: یاااا ا.ت من مرض قند گرفتم(خدانکنه پسرم)
چجوری شما دو تا در کنار هم انقد کیوتین؟
سناریو های درخواستی تون رو بگید~
۱.۴k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.