وقتی درونگرا بودی و احساساتی که داشتی ضربه خورده ولی اونه

وقتی درونگرا بودی و احساساتی که داشتی ضربه خورده ولی اونها تو رو دوست دارن
[این سناریو درخواستی بوده و گفتن اسم بجای ا.ت آنا باشه]

نامجون: انا من عاشقت شدم من نمیخوام بهت ضربه بزنم
آنا: میدونی من با اون ضربه ها چقدر مردم و زنده شدممم نمیخوام دیگه ضربه ببینم
نامجون: قول میدم تا آخرین نفسم ناراحتت نکنم

جین: اهای خانم هندسام نمیخوای با منه هندسام باشی؟قول میدم یه زندگی برات بسازم که همه بهش حسودی کنن آنا

یونگی: خب من میرم یر اصل مطلبم من عاشقتم و میدونم چقدر ضربه خوردی ولی من به غیراز اینکه بهت عشق بورزم هیچکاری نمیکنم

جیهوپ: میشه سانشاینم بشی
آنا:اما...
جیهوپ: لطفا قبول کن

جیمین: میشه موچی من بشی
آنا: میدونی که چقدر ضربه خوردم
جیمین: میدونم آنا زندگی تو زندگی و نفس منم هست به جون خودم و خودت هیچوقت بهت آسیب نمیزنم


ته ته: میشه مامان یونتان بشی
آنا: ته ته میدونی من سخت میتونم به کسی اعتماد کنم اما تو واقعا من و به خودت جذب کردی
ته ته: دوست دارم[کیس]

کوک: به جون شیرموزام زندگیتو شبیه ملکه ها میکنم
آنا: کوک شیرموزا جون دارن[خنده]
کوک: میدونب چقدر برام با ارزش ه....صب کن تو بهم خدیدییی قبولم کردیی
آنا: خودت چی فکر میکنی؟؟
کوک: هوراااااااا