عشق دامیان پارت 1
عشق دامیان
#پارت_1
آنیا:💜نمیدونم صبح چجوری از خواب پاشدم...
بدو بدو لباسامو پوشیدم ...
رفتم مدرسه
۱۰ دقیقه دیر کرده بودم🫧🫧
آقای معلم : گفت چقدر دیر کردی خواستم سر جام بشینم که...🤩😂
دیدم پیش بکی لوکاعه😱😱
اونجا جای من بود نه اون شیکمو😶🌫️
تنها جای خالی پیش دامیان بود 🫡🫡
وقتی نشستم دامیان قرمز شد..
فکر کنم خل شده بود..
زنگ تفریح بکی منو گرفتو گفت:
بکی:بیا میخوام یچیز بگم که باور نمیکنی😁😁
آنیا: چی شده بگو دیگه کشتی منو بگو😑😑
بکی:باشه بابا 🤫🤫
آنیا : بگو دیگه😑😑
بکی: دامیان ازت خوشش میاد😘😘
آنیا : خول شدی ... ؟
بکی: والا داشت به لوکا میگفت که : بالاخره زنگ دوم به آنیا میگم دوسش دارم☺️☺️☺️
آنیا: خل شدی..فکر کنم دیشب دیر خوابیدی!!
بعد آنیا رفت..
بکی:دیوونه نمیتونه باور کنه😍😍😍
دامیان: وقتی فهمید بکی لو داده اونو🤐🤐
بدو بدو رفت پیشش
دامیان:آخه تو نخد تو دهنت خیسی نمیخوه 😞
بکی:نترس باورش نشد..فقط بهم گفت خول شدم
فقط به خاطر تو دامیان ترسووو😠😠😠😠😠😠😠😠
#پارت_1
آنیا:💜نمیدونم صبح چجوری از خواب پاشدم...
بدو بدو لباسامو پوشیدم ...
رفتم مدرسه
۱۰ دقیقه دیر کرده بودم🫧🫧
آقای معلم : گفت چقدر دیر کردی خواستم سر جام بشینم که...🤩😂
دیدم پیش بکی لوکاعه😱😱
اونجا جای من بود نه اون شیکمو😶🌫️
تنها جای خالی پیش دامیان بود 🫡🫡
وقتی نشستم دامیان قرمز شد..
فکر کنم خل شده بود..
زنگ تفریح بکی منو گرفتو گفت:
بکی:بیا میخوام یچیز بگم که باور نمیکنی😁😁
آنیا: چی شده بگو دیگه کشتی منو بگو😑😑
بکی:باشه بابا 🤫🤫
آنیا : بگو دیگه😑😑
بکی: دامیان ازت خوشش میاد😘😘
آنیا : خول شدی ... ؟
بکی: والا داشت به لوکا میگفت که : بالاخره زنگ دوم به آنیا میگم دوسش دارم☺️☺️☺️
آنیا: خل شدی..فکر کنم دیشب دیر خوابیدی!!
بعد آنیا رفت..
بکی:دیوونه نمیتونه باور کنه😍😍😍
دامیان: وقتی فهمید بکی لو داده اونو🤐🤐
بدو بدو رفت پیشش
دامیان:آخه تو نخد تو دهنت خیسی نمیخوه 😞
بکی:نترس باورش نشد..فقط بهم گفت خول شدم
فقط به خاطر تو دامیان ترسووو😠😠😠😠😠😠😠😠
۱.۲k
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.