"Bts"°
"Bts"°
~وقتی از سرکار بر میگردن ~°
مبین مثل فرشته خوابیدی
☆روی مبل☆
جین :
درو کند آنقدر در زد ، بعدم که با کلید
درو باز کرد اومد سرت داد بزنه که چرا
درو باز نکردی چشمش بهت خورد
که روی مبل خوابیدی کلافه نفسی
کشید و گفت : این خوابیده با خیال راحت
من نگران اینم بلایی سرش اومده
نامجون:
درو بست از اینکه صدای چیزی نمیومد تعجب کرده بود چون همیشه یا داشتی اهنگ میخوندی یا تلویزیون میدیدی اهنگ گوش میدادی .... احتمال داد که خواب باشی .. رفت تو اتاق دید اونجا هم نیستی گوشیش و برداشت تا میخواست زنگ بزنه از اتاق بیرون اومد و با تویی که روی مبل خواب بودی مواجه شد
جیهوپ :
وقتی اومد خونه صدات کرد ولی جوابی دریافت نکرد کیفشو گزاشت روی میز و با چشم تو خونه دنبالت میگشت که چشش خورد بهت که روی مبل خوابیده بودی
شوگا :
خیلی خسته بود چند باری صدات زد اومد بشینه روی مبل از شدت خستگی ترو ندید که خوابیده بودی نشست روت و بو بلند شد و چشاش و باز کرد دید تو خوابیدی با خودش گفت : ایگووو داشتم دستی دستی لهش میکردم خوب شد بیدار نشد وگرنه بدبخت بودم ...
جیمین :
غذا گرفته بود اومد تو خونه غذا رو روی اپن آشپز خونه گزاشت تعجب کرد نیومدی حدس زد خواب باشی اومد تو سالن با تویی که خوابیده بودی رو مبل روبه رو شد و لبخندی زد و گفت : من غذااا گرفته بودم تو که خوابیدی ....
تهیونگ :
وقای درو بست کتشو گزاشت و منتظر استقبال گرم تو بود ... که دید خبری ازت نیست اومد بره دسشویی که دستشو بشوره چشمش بهت افتاد که خوابی
جونگ کوک :
اومد داخل خونه سرش تو گوشی بود بلند داد زد : ا.تتت سرشو از گوشی برداشت و خونه رو انالیزی کرد دوباره صدا زد : بیبی ؟؟؟
گوشیش و گزاشت تو جیبش و دنبالت گشت که دید خوابیدی روی مبل لبخند خرگوشی زد و گفت : ایییی تو که خوابی
~وقتی از سرکار بر میگردن ~°
مبین مثل فرشته خوابیدی
☆روی مبل☆
جین :
درو کند آنقدر در زد ، بعدم که با کلید
درو باز کرد اومد سرت داد بزنه که چرا
درو باز نکردی چشمش بهت خورد
که روی مبل خوابیدی کلافه نفسی
کشید و گفت : این خوابیده با خیال راحت
من نگران اینم بلایی سرش اومده
نامجون:
درو بست از اینکه صدای چیزی نمیومد تعجب کرده بود چون همیشه یا داشتی اهنگ میخوندی یا تلویزیون میدیدی اهنگ گوش میدادی .... احتمال داد که خواب باشی .. رفت تو اتاق دید اونجا هم نیستی گوشیش و برداشت تا میخواست زنگ بزنه از اتاق بیرون اومد و با تویی که روی مبل خواب بودی مواجه شد
جیهوپ :
وقتی اومد خونه صدات کرد ولی جوابی دریافت نکرد کیفشو گزاشت روی میز و با چشم تو خونه دنبالت میگشت که چشش خورد بهت که روی مبل خوابیده بودی
شوگا :
خیلی خسته بود چند باری صدات زد اومد بشینه روی مبل از شدت خستگی ترو ندید که خوابیده بودی نشست روت و بو بلند شد و چشاش و باز کرد دید تو خوابیدی با خودش گفت : ایگووو داشتم دستی دستی لهش میکردم خوب شد بیدار نشد وگرنه بدبخت بودم ...
جیمین :
غذا گرفته بود اومد تو خونه غذا رو روی اپن آشپز خونه گزاشت تعجب کرد نیومدی حدس زد خواب باشی اومد تو سالن با تویی که خوابیده بودی رو مبل روبه رو شد و لبخندی زد و گفت : من غذااا گرفته بودم تو که خوابیدی ....
تهیونگ :
وقای درو بست کتشو گزاشت و منتظر استقبال گرم تو بود ... که دید خبری ازت نیست اومد بره دسشویی که دستشو بشوره چشمش بهت افتاد که خوابی
جونگ کوک :
اومد داخل خونه سرش تو گوشی بود بلند داد زد : ا.تتت سرشو از گوشی برداشت و خونه رو انالیزی کرد دوباره صدا زد : بیبی ؟؟؟
گوشیش و گزاشت تو جیبش و دنبالت گشت که دید خوابیدی روی مبل لبخند خرگوشی زد و گفت : ایییی تو که خوابی
۵۳۵
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.