Soul prison
Soul prison
Part ⁶
وقتی بیدار شدم باستر پیشم نبود،فک کردم شاید اونور تر باشه پس اهمیتی ندادم و دوباره خوابیدم.هنوز آفتاب بالا نیومده بود که دوباره بیدار شدم.صدا های عجیبی از ساختمون متروکه ی کناری میومد ولی انقدر خوابم میومد که حتا اگه زلزله هم میومد باز میخابیدم.برای همین بالتشتو برعکس کردم و دوباره خوابیدم
حدودن ساعتای نه و این موقع ها بود که آلارم گوشیم ب صدا دراومد.منتظر موندم تا خاموش بشه ولی دوباره و دوباره و دوباره زنگ خورد که جیغی کردم و گفتم
-خفه شوووووو.میخام بخابم
بعد خم با حالت گریه بلند شدم و گفتم
-تف تو این زندگی.چرا آلارمامو خاموش نکرده بودم
به سمت گوشیم رفتم و محکم زدم روش که دست خودم بیشتر درد گرفت،بعد هم گفتم
-کاشکی همتون تموم بشید
باستر از کنار در اومد و خودش چسبوند بهم.سمتش خم شدم و یکمی نازش کردم و بعد از یه عالمه غر زدن از زندگیم ظرف غذای باسترو گذاشتم و توش یکمی از غذاش ریختم که دیدم نمیخوره
تعجب زده سرمو کج کردم و گفتم
-تو ک همیشه غذاتو کامل میخوری و یکمم اضافه تر میخوری!
شونه ای بالا انداختم و بعد از شستن دست و صورتم به سمت میز رفتم و روتین پوستیمو انجام دادم و بعد هم لباسامو عوض کردم و ادامه ی کارامو که از دیشب مونده بود انجام دادم
بعد هم با باستر بیرون رفتم تا یکمی بگردیم
به سمت پایین حرکت کردم،اول میخاستم با ماشین برم ولی تصمیم گرفتم پیاده روی کنم.همه جای شهرو با باستر گشتیم و همه جارو هم دیدیم ولی این شهر خیلی عجیب بود.اصلا عادی نبود،ولی با تمام شهرا تفاوت داشت.جاهاش،لباساش،مردمش همه چیش عجیب بود،هیچ چیز عادی نداشت.دوباره به سمت آپارتمانی ک توش بودم برگشتم و رفتم داخل.تقریبن شب شده بود و بعد از سفارش دادن کیمچی و نودل و خوردنش دوباره خوابیدم
#کیوت#خفن#گنگ#مود#پروف#آرمی#بی_تی_اس#لش#تئوری#شاین#لایت#مکنه#موچی#وی#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگ_کوک#بلک_پینک#رزی#لیسا#جنی#جیسو#ایتیزی#اکسو#کرانچ#موکبانگ#کره#کیدراما#کیپاپ#مشکی#غمگین#تنها#فیک_بی_تی_اس#فیکشن#جونگ_کوک#فیک#تهیونگ#کیدراما#کیپاپ#مافیایی#خفن#شکنجه#کلیپ#کرانچ#کیوت#سیدراما#عاشقانه#بامزه#بی_تی_اس#بلک_پینگ#اکسو#ایتیزی#بلک_پینک#آزادی#موکبانگ#کره#باحال#بی_تی_اس#آنباکسینگ#فوداسمر#اسلایم#دی_او#نامجون#جین#شوگا#جی_هوب#جیمین#عاشقانه#عشق#جان_فدا#نیکا_ساکرمی#مهسا_امینی#مادر#تنهایی#افسردگی#غمگین#شاد#اسلوموشن#کارما#سپهر_خلسه#رضا_پیشرو#امیر_تتلو
Part ⁶
وقتی بیدار شدم باستر پیشم نبود،فک کردم شاید اونور تر باشه پس اهمیتی ندادم و دوباره خوابیدم.هنوز آفتاب بالا نیومده بود که دوباره بیدار شدم.صدا های عجیبی از ساختمون متروکه ی کناری میومد ولی انقدر خوابم میومد که حتا اگه زلزله هم میومد باز میخابیدم.برای همین بالتشتو برعکس کردم و دوباره خوابیدم
حدودن ساعتای نه و این موقع ها بود که آلارم گوشیم ب صدا دراومد.منتظر موندم تا خاموش بشه ولی دوباره و دوباره و دوباره زنگ خورد که جیغی کردم و گفتم
-خفه شوووووو.میخام بخابم
بعد خم با حالت گریه بلند شدم و گفتم
-تف تو این زندگی.چرا آلارمامو خاموش نکرده بودم
به سمت گوشیم رفتم و محکم زدم روش که دست خودم بیشتر درد گرفت،بعد هم گفتم
-کاشکی همتون تموم بشید
باستر از کنار در اومد و خودش چسبوند بهم.سمتش خم شدم و یکمی نازش کردم و بعد از یه عالمه غر زدن از زندگیم ظرف غذای باسترو گذاشتم و توش یکمی از غذاش ریختم که دیدم نمیخوره
تعجب زده سرمو کج کردم و گفتم
-تو ک همیشه غذاتو کامل میخوری و یکمم اضافه تر میخوری!
شونه ای بالا انداختم و بعد از شستن دست و صورتم به سمت میز رفتم و روتین پوستیمو انجام دادم و بعد هم لباسامو عوض کردم و ادامه ی کارامو که از دیشب مونده بود انجام دادم
بعد هم با باستر بیرون رفتم تا یکمی بگردیم
به سمت پایین حرکت کردم،اول میخاستم با ماشین برم ولی تصمیم گرفتم پیاده روی کنم.همه جای شهرو با باستر گشتیم و همه جارو هم دیدیم ولی این شهر خیلی عجیب بود.اصلا عادی نبود،ولی با تمام شهرا تفاوت داشت.جاهاش،لباساش،مردمش همه چیش عجیب بود،هیچ چیز عادی نداشت.دوباره به سمت آپارتمانی ک توش بودم برگشتم و رفتم داخل.تقریبن شب شده بود و بعد از سفارش دادن کیمچی و نودل و خوردنش دوباره خوابیدم
#کیوت#خفن#گنگ#مود#پروف#آرمی#بی_تی_اس#لش#تئوری#شاین#لایت#مکنه#موچی#وی#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگ_کوک#بلک_پینک#رزی#لیسا#جنی#جیسو#ایتیزی#اکسو#کرانچ#موکبانگ#کره#کیدراما#کیپاپ#مشکی#غمگین#تنها#فیک_بی_تی_اس#فیکشن#جونگ_کوک#فیک#تهیونگ#کیدراما#کیپاپ#مافیایی#خفن#شکنجه#کلیپ#کرانچ#کیوت#سیدراما#عاشقانه#بامزه#بی_تی_اس#بلک_پینگ#اکسو#ایتیزی#بلک_پینک#آزادی#موکبانگ#کره#باحال#بی_تی_اس#آنباکسینگ#فوداسمر#اسلایم#دی_او#نامجون#جین#شوگا#جی_هوب#جیمین#عاشقانه#عشق#جان_فدا#نیکا_ساکرمی#مهسا_امینی#مادر#تنهایی#افسردگی#غمگین#شاد#اسلوموشن#کارما#سپهر_خلسه#رضا_پیشرو#امیر_تتلو
۱۲.۸k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.