Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۶۶
میکائل با نمک امد پیشم و نمک رو روی زخمم ریخت و میخندیدن منم عربده میکشیدم
شیرین:نهههههههههه(باداد)
سعید:ولش کن سعید
میکائل:دارم انتقام خواهرتو میگیرم
سعید:تو کشتییی
میکائل:دستورشو شیرین داد اون به خواهرت حسودیی میکرد و خب عاشق امیرعلی هم بود
سعید:من بعدن حساب اونو میرسم تو ولش کن اینقدر نمک نریز
میکائل نصف نمک هارو ریخت و بعدش رفت یخ ورداشت و امد رو زخمم گذاشت و اب سرد تو صورتم با فشار میریخت
شیرین:الان ک بابام نیست بیبینه ک من دارم عذاب میکشم چرا اینکارو میکنی
میکائل:از کجا میدونی بابات نیست شایدم هم باشه
الکس:بیارمش
میکائل:اره بیاریش
یکدفعه از در مامانمو اورد ک گریه میکرد
شیرین:مامان
میکائل:از اون موقع مامانت داشت درد کشیدن هایی ترو میدید
شیرین:چکار به مامانم داری لعنتیییی(باداد)
میکائل:چون مامانت با بابات همدست بود مامانت به هوا اینکه بالا اتاق خواب چیزی دیده مامانمو مرجان رو میکشونه
تو اتاق خواب باباتو بیشرف هم تو کمد قایم شده بوده و به محض امدن مرجان مامانم
بقیش ک خوب میدونه مامانت و فیلم بردار مامانت بوده
شیرین:مامان چی میگه این
سمیه:بخدا بی پولی رومون فشار اورده بود مامان تو و زنت ک با طلا ها و پولشون جلوی من پز میدادن منم یک لحظه نفهمیدم و اون نقشه شوم رو کشیدم
میکائل:مگه کم بهتون میدادم ها؟(باداد)غذاتون میدادم حقوق میدادم پول مدرسه شیرین رو میدادم پول خرید لباس شیرین میدادم اگه پول میخواستین خب به خودم میگفتین
سمیه:ما به اون یکم پول قانع نبودیم ما یک زندگی مثل شما میخواستیم
میکائل میره روبرو مامانم و موهاشو میکشه و تف میکنه تو صورت مامانم
Part۶۶
میکائل با نمک امد پیشم و نمک رو روی زخمم ریخت و میخندیدن منم عربده میکشیدم
شیرین:نهههههههههه(باداد)
سعید:ولش کن سعید
میکائل:دارم انتقام خواهرتو میگیرم
سعید:تو کشتییی
میکائل:دستورشو شیرین داد اون به خواهرت حسودیی میکرد و خب عاشق امیرعلی هم بود
سعید:من بعدن حساب اونو میرسم تو ولش کن اینقدر نمک نریز
میکائل نصف نمک هارو ریخت و بعدش رفت یخ ورداشت و امد رو زخمم گذاشت و اب سرد تو صورتم با فشار میریخت
شیرین:الان ک بابام نیست بیبینه ک من دارم عذاب میکشم چرا اینکارو میکنی
میکائل:از کجا میدونی بابات نیست شایدم هم باشه
الکس:بیارمش
میکائل:اره بیاریش
یکدفعه از در مامانمو اورد ک گریه میکرد
شیرین:مامان
میکائل:از اون موقع مامانت داشت درد کشیدن هایی ترو میدید
شیرین:چکار به مامانم داری لعنتیییی(باداد)
میکائل:چون مامانت با بابات همدست بود مامانت به هوا اینکه بالا اتاق خواب چیزی دیده مامانمو مرجان رو میکشونه
تو اتاق خواب باباتو بیشرف هم تو کمد قایم شده بوده و به محض امدن مرجان مامانم
بقیش ک خوب میدونه مامانت و فیلم بردار مامانت بوده
شیرین:مامان چی میگه این
سمیه:بخدا بی پولی رومون فشار اورده بود مامان تو و زنت ک با طلا ها و پولشون جلوی من پز میدادن منم یک لحظه نفهمیدم و اون نقشه شوم رو کشیدم
میکائل:مگه کم بهتون میدادم ها؟(باداد)غذاتون میدادم حقوق میدادم پول مدرسه شیرین رو میدادم پول خرید لباس شیرین میدادم اگه پول میخواستین خب به خودم میگفتین
سمیه:ما به اون یکم پول قانع نبودیم ما یک زندگی مثل شما میخواستیم
میکائل میره روبرو مامانم و موهاشو میکشه و تف میکنه تو صورت مامانم
۶.۸k
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.