یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو تویی و حادثه ی چشم سیاهت
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت
لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت
تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت
تو می روی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است.. خدا پشت و پناهت..
یک سو منم و حسرت یک لحظه نگاهت
از حسرت دیدار همینقدر بدان که
همرنگ شده بخت من و موی سیاهت
ماه قمری قدرت تغییر ندارد
جایی که نمایان نشود صورت ماهت
لبهای پر از حسرت من عضو اضافی ست
وقتی که بر آن حس نشود طعم گناهت
تو موج خروشانی و در حال گذشتن
من سنگ صبوری که می افتم سر راهت
تو می روی و پشت سرت کاسهء اشکم
تقدیر من این است.. خدا پشت و پناهت..
۱.۸k
۲۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.