گس لایتر/ ادامه پارت ۶۰
از زبان نایون:
بهش گفتم: جونگکوکا... ما اون زمان میخواستیم کمی وضعیت مالیمون بهتر بشه...
هنوز جملمو تموم نکرده بودم که بایول اومد و جونگکوک رو صدا زد... برای اینکه اشک چشمام دیده نشه از جام بلند نشدم و توی همون حالت ازشون خداحافظی کردم... بایول دور ایستاده بود برای همین چشمای خیس منو نمیدید....جونگکوک هم خداحافظی کرد و رفت....
از زبان جونگکوک:
نذاشتم بایول متوجه بشه که با اوما بحث کردم... طبیعی رفتار کردم... مثل همیشه!... در برابر تعریفات و حرفای تموم نشدنی بایول کلماتی به نشونه تایید میگفتم... ولی وقتی بحثش به بورام رسید! ناخودآگاه قلبم فشرده شد... حتی گاهی منم از این همه سادگی بایول عصبانی میشدم... بهم گفت که به بورام پیشنهاد کار داده و همین منو خیلی عصبانی کرد...
از زبان بایول:
وقتی از پیشنهادم برای کار به بورام حرف زدم جونگکوک گفت: تو چرا با کسیکه اولین باره ملاقاتش میکنی انقدر صمیمی میشی ؟ چه دلیلی داره آخه؟...
فک نمیکردم این موضوع ناراحتش کنه... جونگکوک نسبت به جملات و رفتار حساسه... نباید ناراحتش کنم... برای همین با تبسمی گفتم: چاگیا... فک میکردم اگه با دوست قدیمیت خوب رفتار کنم خوشحال میشی!
جونگکوک: اون برای تو یه غریبه بود! من میشناختمش نه تو!
بایول: باشه چاگیا... عذر میخوام... حق با توئه
بهش گفتم: جونگکوکا... ما اون زمان میخواستیم کمی وضعیت مالیمون بهتر بشه...
هنوز جملمو تموم نکرده بودم که بایول اومد و جونگکوک رو صدا زد... برای اینکه اشک چشمام دیده نشه از جام بلند نشدم و توی همون حالت ازشون خداحافظی کردم... بایول دور ایستاده بود برای همین چشمای خیس منو نمیدید....جونگکوک هم خداحافظی کرد و رفت....
از زبان جونگکوک:
نذاشتم بایول متوجه بشه که با اوما بحث کردم... طبیعی رفتار کردم... مثل همیشه!... در برابر تعریفات و حرفای تموم نشدنی بایول کلماتی به نشونه تایید میگفتم... ولی وقتی بحثش به بورام رسید! ناخودآگاه قلبم فشرده شد... حتی گاهی منم از این همه سادگی بایول عصبانی میشدم... بهم گفت که به بورام پیشنهاد کار داده و همین منو خیلی عصبانی کرد...
از زبان بایول:
وقتی از پیشنهادم برای کار به بورام حرف زدم جونگکوک گفت: تو چرا با کسیکه اولین باره ملاقاتش میکنی انقدر صمیمی میشی ؟ چه دلیلی داره آخه؟...
فک نمیکردم این موضوع ناراحتش کنه... جونگکوک نسبت به جملات و رفتار حساسه... نباید ناراحتش کنم... برای همین با تبسمی گفتم: چاگیا... فک میکردم اگه با دوست قدیمیت خوب رفتار کنم خوشحال میشی!
جونگکوک: اون برای تو یه غریبه بود! من میشناختمش نه تو!
بایول: باشه چاگیا... عذر میخوام... حق با توئه
۲۱.۴k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.