ᴀʙᴀɴᴅᴏɴᴇᴅ ʜᴏᴜꜱᴇ ₚ₃
که دیدم بیهوش شده قلبش هنوز میزد و نفس میکشید اما بیهوش بود سرشو گذاشتم رو پامو انگشتانم کشیدم تو موهاش اون تنها دوستی بود که الان داشتم هیچوقت به کسی انقد نزدیک نمی شدم اما خیلی ناراحت بودم
همش از خودم می پرسیدم اگه به هوش نیاد چی میشه موهاش خیلی نرم بود خودشم خیلی خوشگل بود اما الان همه صورتش زخم بود آروم قطره اشکم ریخت روی گونهم که یهو دیدم داره آروم انگشتش رو تموم میده
کم کم بلند شد و دستش خیلی درد میکرد کلی گفت خوبی؟
کای : آره فقط یکم درد دارم اون رفته ؟
کلی : آره ,رفت
کای :کلی وقتی اسمشو گفتی پیداش شد
کلی:راست میگیا بیا براش یه اسم دیگه بذاریم
کای : والدون خوبه ؟
کلی :اوهوم
کلی رفت سمت کای و دستشو با دستمال گردن خودش بست بعدشم رفت یه گوشه و بدون گفتن هیچ حرفی مدادشو و برداشت و شروع کرد به طراحی داشت والدون رو میکشید چهره ی ترسناکشو خوب دیده بود همونطور که داشت اون طرحو میکشید کای بهش گفت گیره موهاتو میدی؟
گیره رو بهش دادم و خیلی سرد نشستم سر جام و طرحو کشیدم و بعدش خوابم برد و با حس زل زدن یکی بهم بیدار شدم
کای بود
چیکار میکنی ؟ترسیدم
گفت :خیلی ناز خوابیدی ولی الان باید بریم بدو
کلی با تعجب پرسید : درو چجوری ؟
همزمان کیفشو جمع کرد کای نذاشت حرف کلی تموم شده فقط دستشو کشید و از اتاق دوییدم بیرون خونه خیلی ترسناک بود از پله ها رفتن پایین و بعدش رسیدن به ی در از اون در رفتن بیرون که یهو دیدن رسیدن به یه جا که در از اون هیولاهاست
کلی تئوری خیلی دوست داشت بخاطر همین موجودی به اسم سرچر رو هم اونجا تشخیص داد
کای هم دست کمی از کلی نداشت قبل از اینکه برن بیرون در بسته شد یکی از ...
گایز داستانم چطورع؟
کامنت بذارید
شرط : ی کامنت و پنج تا لایک
همش از خودم می پرسیدم اگه به هوش نیاد چی میشه موهاش خیلی نرم بود خودشم خیلی خوشگل بود اما الان همه صورتش زخم بود آروم قطره اشکم ریخت روی گونهم که یهو دیدم داره آروم انگشتش رو تموم میده
کم کم بلند شد و دستش خیلی درد میکرد کلی گفت خوبی؟
کای : آره فقط یکم درد دارم اون رفته ؟
کلی : آره ,رفت
کای :کلی وقتی اسمشو گفتی پیداش شد
کلی:راست میگیا بیا براش یه اسم دیگه بذاریم
کای : والدون خوبه ؟
کلی :اوهوم
کلی رفت سمت کای و دستشو با دستمال گردن خودش بست بعدشم رفت یه گوشه و بدون گفتن هیچ حرفی مدادشو و برداشت و شروع کرد به طراحی داشت والدون رو میکشید چهره ی ترسناکشو خوب دیده بود همونطور که داشت اون طرحو میکشید کای بهش گفت گیره موهاتو میدی؟
گیره رو بهش دادم و خیلی سرد نشستم سر جام و طرحو کشیدم و بعدش خوابم برد و با حس زل زدن یکی بهم بیدار شدم
کای بود
چیکار میکنی ؟ترسیدم
گفت :خیلی ناز خوابیدی ولی الان باید بریم بدو
کلی با تعجب پرسید : درو چجوری ؟
همزمان کیفشو جمع کرد کای نذاشت حرف کلی تموم شده فقط دستشو کشید و از اتاق دوییدم بیرون خونه خیلی ترسناک بود از پله ها رفتن پایین و بعدش رسیدن به ی در از اون در رفتن بیرون که یهو دیدن رسیدن به یه جا که در از اون هیولاهاست
کلی تئوری خیلی دوست داشت بخاطر همین موجودی به اسم سرچر رو هم اونجا تشخیص داد
کای هم دست کمی از کلی نداشت قبل از اینکه برن بیرون در بسته شد یکی از ...
گایز داستانم چطورع؟
کامنت بذارید
شرط : ی کامنت و پنج تا لایک
۱.۳k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.