𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐒𝐞𝐨𝐮𝐥 پارت ۲۶
میسو=عام میگم بیاین بریم بازی
رادوین=شما خودتون برین من باید برم خونه باید خبر خوش اولین حقوقمو به مامانم بدم حالش خوب بشه
ا.ت=باشه برو بچه ها اصرار نکنین
با رادوین خدافظی کردیم شمارشو گرفتم
ما هم با دخترا رفتیم..........
استخر توپ😂🥢
تو توپا شنا میکردیم با اینکه همه بچه بودن ولی همه باهم بازی میکردیم خیلی از مامان بابا ها داشتن به ما نگاه میکردن و بهمون بعضی ها هم میخندیدن
خب به پشمم بخندن انگار خیلی مهمن فقط شادی ما مهمه انقد خندیدیم کلی عکس با اون بچه ها گرفتیم خودمون هم گرفتیم تکی من رفتم زیر توپا و از خودم عکس گرفتم خیلی خوب بود بعد رفتیم بازی اخر ترامپولین هر کدوممون تو یک زمین بودیم انقد با شدت میپریدم که دو متر میرفتم هوا یبار به سمت میسو خیز برداشتم با میسو پرت شدیم تو زمین فاطی ما انقد خندیدیم که مردیم مطی هم فقط حرص میخورد😂😂🔪
دیگه تموم شد و تصمیم گرفتیم بریم یکم بشینیم نمیدونم چرا همش به رادوین فکر میکردم رفتم اب و کیک خریدم رفتم با بچه ها خوردیم ساعت ۸ بود جمع کردیم رفتیم خونه تو راه همش به رادوین فکر میکردم چقد کراش بود۰_0چشمای عسلی مژه های بلند و فرش موهای حالت دارش وای خدا
یهو دیدم ماشین واستاد پیاده شدم لواشک ها و اون عروسک های قول تشن رو برداشتم و رفتم داخل
این سری دیگه دیر نکردم رفتم داخل دایی پایین بود سلام دادم اونم متقابلا سلام مهربانانه داد..........
رادوین=شما خودتون برین من باید برم خونه باید خبر خوش اولین حقوقمو به مامانم بدم حالش خوب بشه
ا.ت=باشه برو بچه ها اصرار نکنین
با رادوین خدافظی کردیم شمارشو گرفتم
ما هم با دخترا رفتیم..........
استخر توپ😂🥢
تو توپا شنا میکردیم با اینکه همه بچه بودن ولی همه باهم بازی میکردیم خیلی از مامان بابا ها داشتن به ما نگاه میکردن و بهمون بعضی ها هم میخندیدن
خب به پشمم بخندن انگار خیلی مهمن فقط شادی ما مهمه انقد خندیدیم کلی عکس با اون بچه ها گرفتیم خودمون هم گرفتیم تکی من رفتم زیر توپا و از خودم عکس گرفتم خیلی خوب بود بعد رفتیم بازی اخر ترامپولین هر کدوممون تو یک زمین بودیم انقد با شدت میپریدم که دو متر میرفتم هوا یبار به سمت میسو خیز برداشتم با میسو پرت شدیم تو زمین فاطی ما انقد خندیدیم که مردیم مطی هم فقط حرص میخورد😂😂🔪
دیگه تموم شد و تصمیم گرفتیم بریم یکم بشینیم نمیدونم چرا همش به رادوین فکر میکردم رفتم اب و کیک خریدم رفتم با بچه ها خوردیم ساعت ۸ بود جمع کردیم رفتیم خونه تو راه همش به رادوین فکر میکردم چقد کراش بود۰_0چشمای عسلی مژه های بلند و فرش موهای حالت دارش وای خدا
یهو دیدم ماشین واستاد پیاده شدم لواشک ها و اون عروسک های قول تشن رو برداشتم و رفتم داخل
این سری دیگه دیر نکردم رفتم داخل دایی پایین بود سلام دادم اونم متقابلا سلام مهربانانه داد..........
۱۰.۳k
۱۱ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.