pART 1
_و همین طوری بود که شاهزاده عاشق پرنسس شد
&خیلی قشنگ بود
_خب حالا بخوابیم؟
&اممم ولی من خوابم نمیاد
_چشاتو ببند خوابت میبره اگه خوابیدی واسه صبحانه بهت نون تست و شکلات روش بهت میدما!
&اییییی باشه شب بخیر
_شبت بخیر
خوابید بالاخره. خب دیگه منم بخوابم...........
فردا صبح:
عجب خوابی بودا! رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم و رفتم اول صبحانه انیا رو درس کردم چون بهش قول دادم بعد واسه ی خودم یه نسکافه و یه کیک برداشتم و شروع به خوردن کردم بعد از چند مین انیا بیدار شد.
_صبح بخیر برو دستشویی دست و صورتتو بشور باشه؟
&باشه
بعد از چند مین اومد و صبحانه اش رو خورد.
بعد از چند مین...
_انیا میای بازی کنیم؟
&اله🤩
_باشه بیا بازی... (یه بازی بچه گونه تصور کنید)
یک ساعت بعد....
ساعت ۱۰:۳۰
دیز دیز....
_من برم ببینم کیه
&باشه
رفتم سمت در و بازش کردم دیدم مادره انیاست
٫:سلام خانم جانگ اومدم انیا رو ببرم ببخشید اگه اذیتتون کرد
_:سلام خانم...... (یه فامیل مثلا) نه چه زحمتی؟الان امادس میکنم
٬:ممنون
بعد از چند مین.....
_خدافظ
هوففف حالا خودم تنها شدم. ساعت چنده؟ ساعت ۱۱:۱۰ دقیقه اس بزار زنگ بزنم سنا باهم بریم بیرون
مکالمه سنا و ا/ت:
_:اوهوی خره سلام
@:چطوری گاو من؟
_:میگم خره میای بریم بیرون؟
@:کجا؟
_:نمیدونم مثلا بریم خرید
@:باشه و میای برای شب بریم بار؟
_:حالا تا شب. تو میای دنبالم یا بیام دنبالت؟
@:نه خودم میام دنبالت
_:اوکی وقتی رسیدی زنگ بزن
قطع کردم رفتم لباس پوشیدم و یه ارایش کردم (عکس لباس اسلاید دو) یه عطر خوش بو زدمو رفتم روی مبل نشستم منتظر سنا موندم بعد از چند مین سنا زنگم زد که بیام منم رفتم و داخل ماشین رفتم
_:سلام
@:سلام بریم؟
_:بریم
بعد رفتیم به بزرگ ترین مرکز خرید و خریدامونو کردیم. سنا که هرچی لباس باز بود گرفته بود😶
وقتی نگا به ساعت کردم ساعت ۷:۳۰ شده بود.
_:سنا ساعت ۷:۳۰ دقیقس بریم یه چیزی بخوریم بعد بریم خونه ی من؟
@:امم نه بریم خونه من لباس بپوشیم و بریم بار نه هم نداریم
میخواستم بگم نه که جلو دهنمو گرفت و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه. من لباسامو عوض کردم به زور سنا یه لباس باز پوشیدم(اسلاید سه) و یه ارایش لایت کردم غلیظ نکردم چون اصلا دوس نداشتم. بعد رفتم توی پذیرایی و نوشتم روی مبل و منتظر سنا موندم. بعد از چند دقیقه اومد بدون اینکه بهش نگا کنم گفتم
_:چه عج. با دیدنش حرف ناتموم موند خیلی خوشگل شده بود ولی لباسش زیادی باز بود و ارایشش هم یکم زیادی غلیظ بود
@:چیزی شده؟ _:نه بیا بریم
بعد رفتیم سوار ماشین شدیم و سنا به سمت بار حرکت کرد(سنا به زور ا/ت یه کت پوشید روی لباسش)
وارد بار شدیم که...........
شرط
۲۰لایک
۲فالور
گایز خوبه ادامه اش بدم؟
&خیلی قشنگ بود
_خب حالا بخوابیم؟
&اممم ولی من خوابم نمیاد
_چشاتو ببند خوابت میبره اگه خوابیدی واسه صبحانه بهت نون تست و شکلات روش بهت میدما!
&اییییی باشه شب بخیر
_شبت بخیر
خوابید بالاخره. خب دیگه منم بخوابم...........
فردا صبح:
عجب خوابی بودا! رفتم دستشویی و کارای لازمو کردم و رفتم اول صبحانه انیا رو درس کردم چون بهش قول دادم بعد واسه ی خودم یه نسکافه و یه کیک برداشتم و شروع به خوردن کردم بعد از چند مین انیا بیدار شد.
_صبح بخیر برو دستشویی دست و صورتتو بشور باشه؟
&باشه
بعد از چند مین اومد و صبحانه اش رو خورد.
بعد از چند مین...
_انیا میای بازی کنیم؟
&اله🤩
_باشه بیا بازی... (یه بازی بچه گونه تصور کنید)
یک ساعت بعد....
ساعت ۱۰:۳۰
دیز دیز....
_من برم ببینم کیه
&باشه
رفتم سمت در و بازش کردم دیدم مادره انیاست
٫:سلام خانم جانگ اومدم انیا رو ببرم ببخشید اگه اذیتتون کرد
_:سلام خانم...... (یه فامیل مثلا) نه چه زحمتی؟الان امادس میکنم
٬:ممنون
بعد از چند مین.....
_خدافظ
هوففف حالا خودم تنها شدم. ساعت چنده؟ ساعت ۱۱:۱۰ دقیقه اس بزار زنگ بزنم سنا باهم بریم بیرون
مکالمه سنا و ا/ت:
_:اوهوی خره سلام
@:چطوری گاو من؟
_:میگم خره میای بریم بیرون؟
@:کجا؟
_:نمیدونم مثلا بریم خرید
@:باشه و میای برای شب بریم بار؟
_:حالا تا شب. تو میای دنبالم یا بیام دنبالت؟
@:نه خودم میام دنبالت
_:اوکی وقتی رسیدی زنگ بزن
قطع کردم رفتم لباس پوشیدم و یه ارایش کردم (عکس لباس اسلاید دو) یه عطر خوش بو زدمو رفتم روی مبل نشستم منتظر سنا موندم بعد از چند مین سنا زنگم زد که بیام منم رفتم و داخل ماشین رفتم
_:سلام
@:سلام بریم؟
_:بریم
بعد رفتیم به بزرگ ترین مرکز خرید و خریدامونو کردیم. سنا که هرچی لباس باز بود گرفته بود😶
وقتی نگا به ساعت کردم ساعت ۷:۳۰ شده بود.
_:سنا ساعت ۷:۳۰ دقیقس بریم یه چیزی بخوریم بعد بریم خونه ی من؟
@:امم نه بریم خونه من لباس بپوشیم و بریم بار نه هم نداریم
میخواستم بگم نه که جلو دهنمو گرفت و سوار ماشین شدیم و رفتیم خونه. من لباسامو عوض کردم به زور سنا یه لباس باز پوشیدم(اسلاید سه) و یه ارایش لایت کردم غلیظ نکردم چون اصلا دوس نداشتم. بعد رفتم توی پذیرایی و نوشتم روی مبل و منتظر سنا موندم. بعد از چند دقیقه اومد بدون اینکه بهش نگا کنم گفتم
_:چه عج. با دیدنش حرف ناتموم موند خیلی خوشگل شده بود ولی لباسش زیادی باز بود و ارایشش هم یکم زیادی غلیظ بود
@:چیزی شده؟ _:نه بیا بریم
بعد رفتیم سوار ماشین شدیم و سنا به سمت بار حرکت کرد(سنا به زور ا/ت یه کت پوشید روی لباسش)
وارد بار شدیم که...........
شرط
۲۰لایک
۲فالور
گایز خوبه ادامه اش بدم؟
۲.۸k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.