part 23
part 23
وقتی رفت سوار ماشین شد کوک ی چهره شاد و کیوت تحویلش داد ولی ا.ت فقط ی سلام سرد کرد
توی مسیر کوک گفت :
کوک :ا.ت چیزی ذهنت رو مشغول کرده ؟ به چی فکر میکنی از وقتی که نشستی تو ماشین هیچی نگفتی چی شده
ا.ت : ام هیچی .......هیچی نشده
کوک : ا.ت داری با این کارت منو اذیت میکنی
ا.ت : عا ببین ..... ماجرا راجب جینع نمیدونم چرا اینجوری رفتار کرد خیلی کارش اجیب بود
کوک : مگه چی شده ؟
ا.ت : جین امروز مثل هر روز دیگه آمد که خونم رو بخوره ولی خیلی بیدلیل گفت که صاحب پیدا کردم و چیزی که میخام نمیشه
کوک : (نیشخند صدا دار)
ا.ت: چیز خنده داری گفتم ؟
کوک : نه ا.ت اون دیگه نمیتونه خون تو رو بخوره
ا.ت : چرا ؟!!
کوک : چون تو دوست دختره منی
ا.ت : خب اوکی منطقیه .....ولی اون از کجا فهمیدی تو چیزی بهش گفتی ؟
کوک : نه عزیزم اون زخمی که من روی ترقوه تو ایجاد کردم علامته اینکه تو توی رابطه هستی و کسی حق ندارن خون تو رو بخوره جز من
ا.ت : اووووو که اینطور
کوک : و وقتی خوناشام دیگه ای بخاد خون تو رو بخوره نباید اینکار رو بکنه چون علامت من روی بدنته
ا.ت : پس سر اینکه نمیتونه خون من رو بخوره ناراحته 😂ولی منظورش از اینکه نمیشه چی بود
کوک : خب ..... توی قوانین دنیا ی خوناشام نمیتونه با ی انسان ازدواج کنه و منظور جین اینکه نمیشه با من رابطه داشته باشی کسشعر میگه ولش کن
ا.ت : کوک خب ما الان نباید قوانین رو زیر پا بزارین
کوک : ما دیشب این کارو کردیم و اتفاقی نیفتاد
ا.ت : پس میشه ؟
کوک : اینطور که دیشب فهمیدم آره البته امیدوارم این آرامش قبل از توفان نباشه
ا.ت : حتی اگر قرار باشه این آرامش قبل از توفان باشه دلم میخاد کنار تو باشم
ا.ت سرش رو تکیه داد به بازو کوک و ، کوک هم بوسه ای به کف سر ا.ت زد
کوک کف سر ا.ت رو بو کرد
کوک : بوی خوبی میدی ، خوشم میاد
ببین دوست عزیز یا حمایت بکن یا حمایت میکنی
مرسی ❤️🪓
وقتی رفت سوار ماشین شد کوک ی چهره شاد و کیوت تحویلش داد ولی ا.ت فقط ی سلام سرد کرد
توی مسیر کوک گفت :
کوک :ا.ت چیزی ذهنت رو مشغول کرده ؟ به چی فکر میکنی از وقتی که نشستی تو ماشین هیچی نگفتی چی شده
ا.ت : ام هیچی .......هیچی نشده
کوک : ا.ت داری با این کارت منو اذیت میکنی
ا.ت : عا ببین ..... ماجرا راجب جینع نمیدونم چرا اینجوری رفتار کرد خیلی کارش اجیب بود
کوک : مگه چی شده ؟
ا.ت : جین امروز مثل هر روز دیگه آمد که خونم رو بخوره ولی خیلی بیدلیل گفت که صاحب پیدا کردم و چیزی که میخام نمیشه
کوک : (نیشخند صدا دار)
ا.ت: چیز خنده داری گفتم ؟
کوک : نه ا.ت اون دیگه نمیتونه خون تو رو بخوره
ا.ت : چرا ؟!!
کوک : چون تو دوست دختره منی
ا.ت : خب اوکی منطقیه .....ولی اون از کجا فهمیدی تو چیزی بهش گفتی ؟
کوک : نه عزیزم اون زخمی که من روی ترقوه تو ایجاد کردم علامته اینکه تو توی رابطه هستی و کسی حق ندارن خون تو رو بخوره جز من
ا.ت : اووووو که اینطور
کوک : و وقتی خوناشام دیگه ای بخاد خون تو رو بخوره نباید اینکار رو بکنه چون علامت من روی بدنته
ا.ت : پس سر اینکه نمیتونه خون من رو بخوره ناراحته 😂ولی منظورش از اینکه نمیشه چی بود
کوک : خب ..... توی قوانین دنیا ی خوناشام نمیتونه با ی انسان ازدواج کنه و منظور جین اینکه نمیشه با من رابطه داشته باشی کسشعر میگه ولش کن
ا.ت : کوک خب ما الان نباید قوانین رو زیر پا بزارین
کوک : ما دیشب این کارو کردیم و اتفاقی نیفتاد
ا.ت : پس میشه ؟
کوک : اینطور که دیشب فهمیدم آره البته امیدوارم این آرامش قبل از توفان نباشه
ا.ت : حتی اگر قرار باشه این آرامش قبل از توفان باشه دلم میخاد کنار تو باشم
ا.ت سرش رو تکیه داد به بازو کوک و ، کوک هم بوسه ای به کف سر ا.ت زد
کوک کف سر ا.ت رو بو کرد
کوک : بوی خوبی میدی ، خوشم میاد
ببین دوست عزیز یا حمایت بکن یا حمایت میکنی
مرسی ❤️🪓
۳.۶k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.