مافیا سرد 22
واسه همین تصمیم گرفتم برم
دم خونه پدر ات
آر : سلام عمو
پ ا : سلام پسرم
آ : ببخشید من چند وقته از ات خبر ندارم
شما میدونید کجاست
پ ا : بیا تو برات تعریف کنم
اتو دزدیدن
آر : چی
پس چرا شما کاری نمیکنید
اگه اذیتش کنن چی
پ ا : خب ببین من با تو رودربایستی
ندارم ات هیچ سودی برای من نداره
چرا من باید وقتمو براش هدر بدم
اون حتی به حرفمم گوش نمیده
آر : خب اون دخترته
ویو ارش
وقتی اون حرفارو بهم زد تعجب کردم و
از خونه رفتم بیرون
تو فکر بودم که پسر عموی ات
بهم زنگ زد
اول خواستم جواب ندم
ولی پشیمون شدم و جواب دادم
پ : سلام
آر : کارت چیه
پ : امشب یه مهمونی داریم
دوست دارم تو هم باشی
آر : نه
من امشب کار دارم
پ : باشه
ات و دوست پسرش هم میان
الکی گفتم کار دارم که نرم ولی وقتی گفتات میاد قبول کردم
ار : مهمونی ساعت چنده
پ : ساعت نه
میبینمت
ساعت هفت و نیم بود واسه
همین وقت داشتم اماده شم
(ات قراره پاره بشی امشب به به)
لطفا حمایت 🐾🦆
دم خونه پدر ات
آر : سلام عمو
پ ا : سلام پسرم
آ : ببخشید من چند وقته از ات خبر ندارم
شما میدونید کجاست
پ ا : بیا تو برات تعریف کنم
اتو دزدیدن
آر : چی
پس چرا شما کاری نمیکنید
اگه اذیتش کنن چی
پ ا : خب ببین من با تو رودربایستی
ندارم ات هیچ سودی برای من نداره
چرا من باید وقتمو براش هدر بدم
اون حتی به حرفمم گوش نمیده
آر : خب اون دخترته
ویو ارش
وقتی اون حرفارو بهم زد تعجب کردم و
از خونه رفتم بیرون
تو فکر بودم که پسر عموی ات
بهم زنگ زد
اول خواستم جواب ندم
ولی پشیمون شدم و جواب دادم
پ : سلام
آر : کارت چیه
پ : امشب یه مهمونی داریم
دوست دارم تو هم باشی
آر : نه
من امشب کار دارم
پ : باشه
ات و دوست پسرش هم میان
الکی گفتم کار دارم که نرم ولی وقتی گفتات میاد قبول کردم
ار : مهمونی ساعت چنده
پ : ساعت نه
میبینمت
ساعت هفت و نیم بود واسه
همین وقت داشتم اماده شم
(ات قراره پاره بشی امشب به به)
لطفا حمایت 🐾🦆
۳.۲k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.