ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا
اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین الذين بذلو مهجهم دون الحسين عليه السلام
هرشب بخشی از ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا را با تأمل و دقت مطالعه کنیم
ج. ملاقاتهای مسیر راه مکه تا کربلا
7. حرّ ریاحی
روز یکشنبه، بیست و هفتم ذی حجّه، امام وارد منزل ذوحُسَمْ شد. در این روز حر بن یزید ریاحی با هزار نفر سر راه ایشان قرار گرفت. لشکریان حرّ تشنه بودند؛ بنابراین حضرت دستور داد که به آنها و اسبهایشان آب دادند و خود نیز در این امر شرکت جُست و برخی از افراد، از جمله علی بن طعان و اسبش را آب داد.
هنگام ظهر حضرت خطبه مختصری ایراد نمود و فرمود: «من به سوی شما نیامدم تا اینکه نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم.. .. پس اگر بر سر پیمان خود هستید، به شهر شما می آیم، و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من بازگردم. حرّ در مقابل امام سکوت کرد و حضرت دستور داد حجّاج بن مسروق اذان و اقامه را بگوید؛ سپس به حر فرمود: تو با اصحاب خود نماز می گذاری؟ عرض کرد: خیر، ما به شما اقتدا می کنیم. نماز ظهر اقامه شد و هر کس به جایگاه خود بازگشت. پس از آن، حضرت مجدداً از دعوت کوفیان و نامه های آنها سخن به میان آورد. حرّ پاسخ داد: ما از جمله نویسندگان نامه ها نبودیم و مأموریت داریم به محض روبرو شدن، شما را نزد عبید اللّه بن زیاد ببریم.
خوارزمی گوید: امام حسین علیه السلام لبخندی زد و فرمود: «اَلْمَوْتُ اَدْنی اِلَیک مِنْ ذلِک؛(42) مرگ به تو از این پیشنهاد نزدیک تر است.» پس حضرت و همراهانش تصمیم برگشت گرفتند؛ اما حرّ و لشکریانش مانع آنها شدند. حضرت فرمود: مادرت به عزایت بگرید! چه می خواهی؟ حرّ گفت: اگر غیر از شما چنین سخنی گفته بود، در نمی گذشتم؛ ولی به خدا سوگند که نمی توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم. (43)
سپس گفت: من مأمور به جنگ نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم؛ پس اگر شما از آمدن خودداری می کنید، راهی را انتخاب کنید که به کوفه ختم و به مدینه پایان نیابد تا دستوری از ابن زیاد برسد و شما هم نامه برای یزید بنویسید تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد که در نزد من بهتر از آن است که به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم.
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین الذين بذلو مهجهم دون الحسين عليه السلام
هرشب بخشی از ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا را با تأمل و دقت مطالعه کنیم
ج. ملاقاتهای مسیر راه مکه تا کربلا
7. حرّ ریاحی
روز یکشنبه، بیست و هفتم ذی حجّه، امام وارد منزل ذوحُسَمْ شد. در این روز حر بن یزید ریاحی با هزار نفر سر راه ایشان قرار گرفت. لشکریان حرّ تشنه بودند؛ بنابراین حضرت دستور داد که به آنها و اسبهایشان آب دادند و خود نیز در این امر شرکت جُست و برخی از افراد، از جمله علی بن طعان و اسبش را آب داد.
هنگام ظهر حضرت خطبه مختصری ایراد نمود و فرمود: «من به سوی شما نیامدم تا اینکه نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما نزد من آمدند و از من خواستند که به نزد شما آیم.. .. پس اگر بر سر پیمان خود هستید، به شهر شما می آیم، و اگر آمدنم را ناخوش می دارید، من بازگردم. حرّ در مقابل امام سکوت کرد و حضرت دستور داد حجّاج بن مسروق اذان و اقامه را بگوید؛ سپس به حر فرمود: تو با اصحاب خود نماز می گذاری؟ عرض کرد: خیر، ما به شما اقتدا می کنیم. نماز ظهر اقامه شد و هر کس به جایگاه خود بازگشت. پس از آن، حضرت مجدداً از دعوت کوفیان و نامه های آنها سخن به میان آورد. حرّ پاسخ داد: ما از جمله نویسندگان نامه ها نبودیم و مأموریت داریم به محض روبرو شدن، شما را نزد عبید اللّه بن زیاد ببریم.
خوارزمی گوید: امام حسین علیه السلام لبخندی زد و فرمود: «اَلْمَوْتُ اَدْنی اِلَیک مِنْ ذلِک؛(42) مرگ به تو از این پیشنهاد نزدیک تر است.» پس حضرت و همراهانش تصمیم برگشت گرفتند؛ اما حرّ و لشکریانش مانع آنها شدند. حضرت فرمود: مادرت به عزایت بگرید! چه می خواهی؟ حرّ گفت: اگر غیر از شما چنین سخنی گفته بود، در نمی گذشتم؛ ولی به خدا سوگند که نمی توانم نام مادر شما را جز به نیکی ببرم. (43)
سپس گفت: من مأمور به جنگ نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم؛ پس اگر شما از آمدن خودداری می کنید، راهی را انتخاب کنید که به کوفه ختم و به مدینه پایان نیابد تا دستوری از ابن زیاد برسد و شما هم نامه برای یزید بنویسید تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد که در نزد من بهتر از آن است که به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم.
۵.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.