پارت ۱۴
هوای کشیدمو رفتم دراز کشیدم رو تخت و کمکم چشمام گرم شد...
(پرش زمانی فردا ا/ت ویو):
ساعت ۶ پاشدم باید صبحونه رو آماده میکردم سنگ تموم گذاشتم تا بفهمه اون روز واقعا من همه ی کار هارو انجام دادم و بیکار نبودم رفتم و منتظرش بودم تا بیاد و صبحونه بخوره ولی انگار نمیخواست بیاد
(۱۵ دقیقه بعد):
ترسیدم نکنه چیزیش شده باشه رفتم و دره اتاقشو زدم جواب نداد خیلی آروم درو باز کردم ههههه خواب بود رفتم دمه گوشش و گفتم
+ارباب پاشین باید برین سره کار
_ (سکوتتت(خوابه)
+ارباب؟
رفتم نزدیک تر و تکونش دادم یدفعه با یه حرکت جانانه منو روی خودش انداخت و بغلم کرد یعنی چی؟
+هه(ترسید)
خیلی دستاش دورم سنگین بود نمیتونستم تکون بخورم خودم هم خسته بودم چند بار دیگه اسمشو گفتم ولی وقتی فهمیدم بیدار نمیشه زیر دستا و پتوی گرم و نرمش به خواب عمیقی رفتم
(۳ساعت بعد):
خواب بودم که یدفعه یکی محکم هولم داد ارباب بود خیلی محکم بود دردم گرفت و بغض کردم
_اینجا چه غلطی میکنی؟
+چی
_گفتم اینجا چه غلطی میکنی
(پرش زمانی فردا ا/ت ویو):
ساعت ۶ پاشدم باید صبحونه رو آماده میکردم سنگ تموم گذاشتم تا بفهمه اون روز واقعا من همه ی کار هارو انجام دادم و بیکار نبودم رفتم و منتظرش بودم تا بیاد و صبحونه بخوره ولی انگار نمیخواست بیاد
(۱۵ دقیقه بعد):
ترسیدم نکنه چیزیش شده باشه رفتم و دره اتاقشو زدم جواب نداد خیلی آروم درو باز کردم ههههه خواب بود رفتم دمه گوشش و گفتم
+ارباب پاشین باید برین سره کار
_ (سکوتتت(خوابه)
+ارباب؟
رفتم نزدیک تر و تکونش دادم یدفعه با یه حرکت جانانه منو روی خودش انداخت و بغلم کرد یعنی چی؟
+هه(ترسید)
خیلی دستاش دورم سنگین بود نمیتونستم تکون بخورم خودم هم خسته بودم چند بار دیگه اسمشو گفتم ولی وقتی فهمیدم بیدار نمیشه زیر دستا و پتوی گرم و نرمش به خواب عمیقی رفتم
(۳ساعت بعد):
خواب بودم که یدفعه یکی محکم هولم داد ارباب بود خیلی محکم بود دردم گرفت و بغض کردم
_اینجا چه غلطی میکنی؟
+چی
_گفتم اینجا چه غلطی میکنی
۱۶.۰k
۲۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.