فیک جونگ کوک پارت ۳۲ (معشوقه)
بچه ها یواشکی اومدم براتون بزارم😁
__________
نمیتونستم خودمو کنترل کنم زیادی مست کرده بودم کاشکی یکی از راه میرسید و منو از ا.ت جدا میکرد!یهو یه نفر منو از پشت کشید برگشتم تا ببینم کیه این که تهیونگه!
تهیونگ:جونگ کوک تو چته هیچ معلوم هست داری چیکار میکنی؟!تو قراره چند وقت دیگه ازدواج کنی!ا.ت هم..../یهو حرفشو خورد چرا؟!/
جونگ کوک:ولم کن تهیونگ حالم خوب نیست! راستی داشتی میگفتی ا.ت چی؟
تهیونگ:ا.ت...اممم..ا.ت......هیچی!
جونگ کوک:حرفتو نخور ادامش بده ا.ت چی؟!
تهیونگ:گفتم که هیچی!
اینکه انقد هیچی هیچی میکنه حتما یه چیزیش هست!خواستم داد بزنم که یهو دیدم ا.ت رفته وسط خیابون یه ماشین هم داشت میومد سمتش!دختره ی دیوونه چرا میری وسط خیابوننننن!یهو تهیونگ رو کنار زدم و دویدم سمت ا.ت،گرفتمش بعد یهو پریدم اونور ماشینه هم یهو وایساد و پیاده شد و گفت ببخشد شما خوبید؟
یهو داد زدم:مرتیکه کور نمیبینی یه نفر وسط خیابونه که اینجور گاز میدی!بعد شروع کردم به فحش دادن و کل جد و آبادشو گفتم/یهو تهیونگ دستشو گذاشت رو دهنم و گفت:ببخشید آقا دوست من یکم مسته نمیفهمه چی میگه ببخشید شما هم دیگه برید./اون راننده هم سوار ماشینش شد و رفت یهو دست تهیونگ رو کنار زدم و داد زدم:تهیونگگگ چرا نذاشتی حساب اون عوضی کور رو برسونممم!
تهیونگ: چون تو الان مستی و نمیتونی کتک کاری کنی در ضمن ا.ت ی بیچاره رو هم ول کن زیر خودت لهش کردی!
یهو به ا.ت نگاه کردم تهیونگ راست میگفت بیچاره زیرم افتاده بود و داشت له میشد! سریع از روش بلند شدم و کمکش کردم که بایسته بعد تهیونگ گفت:باید ا.ت رو برسونم خونه ولی پدرش نباید مارو ببینه.
جونگ کوک:چرا؟
تهیونگ:چون فکر میکنه با اون دختره ی خنگ سوهیون اومده بیرون!-_-
جونگ کوک:آها!
بعد پاشدم و داشتم سمت ماشینم میرفتم که
تهیونگ گفت:تو با این حالت که نمیتونی رانندگی کنی همش داری تلو تلو راه میری به افراد بگو ماشینتو بیارن خودت هم با من بیا!
قبول کردم بعد از اینکه به افرادم زنگ زدم سوار ماشین تهیونگ شدم تهیونگ هم کمک ا.ت کرد که بشینه عقب بعد هم راه افتاد.
تهیونگ:خودمونیم ها این ا.ت هم که انگار تا جایی که میتونسته خورده که انقد مسته تو هم از اون بدتر!
جونگ کوک:ولم کن تهیونگ حوصله ندارم مگه ندیدی نزدیک بود چه غلطی بکنم!
چند مین گذشت و کمکم خوابم برد.../
ویو تهیونگ:
جونگ کوک خوابش برد ا.ت هم همینطور ولی نمیدونم چطور ببرمش خونه که باباش چیزی نفهمه البته فک نکن شک کنه چون هنوز زوده حتی ساعت نه هم نشده بعد چند مین رانندگی رسیدم خونه ا.ت.کمکش کردم که بره داخل خونش خودش گیج بود برای همین من کلیدو از داخل کیفش درآوردم و درو باز کردم لامپ های خونشون خاموش بود فک کنم پدرش خوابه اینطور کارم راحت تره!........
__________
نمیتونستم خودمو کنترل کنم زیادی مست کرده بودم کاشکی یکی از راه میرسید و منو از ا.ت جدا میکرد!یهو یه نفر منو از پشت کشید برگشتم تا ببینم کیه این که تهیونگه!
تهیونگ:جونگ کوک تو چته هیچ معلوم هست داری چیکار میکنی؟!تو قراره چند وقت دیگه ازدواج کنی!ا.ت هم..../یهو حرفشو خورد چرا؟!/
جونگ کوک:ولم کن تهیونگ حالم خوب نیست! راستی داشتی میگفتی ا.ت چی؟
تهیونگ:ا.ت...اممم..ا.ت......هیچی!
جونگ کوک:حرفتو نخور ادامش بده ا.ت چی؟!
تهیونگ:گفتم که هیچی!
اینکه انقد هیچی هیچی میکنه حتما یه چیزیش هست!خواستم داد بزنم که یهو دیدم ا.ت رفته وسط خیابون یه ماشین هم داشت میومد سمتش!دختره ی دیوونه چرا میری وسط خیابوننننن!یهو تهیونگ رو کنار زدم و دویدم سمت ا.ت،گرفتمش بعد یهو پریدم اونور ماشینه هم یهو وایساد و پیاده شد و گفت ببخشد شما خوبید؟
یهو داد زدم:مرتیکه کور نمیبینی یه نفر وسط خیابونه که اینجور گاز میدی!بعد شروع کردم به فحش دادن و کل جد و آبادشو گفتم/یهو تهیونگ دستشو گذاشت رو دهنم و گفت:ببخشید آقا دوست من یکم مسته نمیفهمه چی میگه ببخشید شما هم دیگه برید./اون راننده هم سوار ماشینش شد و رفت یهو دست تهیونگ رو کنار زدم و داد زدم:تهیونگگگ چرا نذاشتی حساب اون عوضی کور رو برسونممم!
تهیونگ: چون تو الان مستی و نمیتونی کتک کاری کنی در ضمن ا.ت ی بیچاره رو هم ول کن زیر خودت لهش کردی!
یهو به ا.ت نگاه کردم تهیونگ راست میگفت بیچاره زیرم افتاده بود و داشت له میشد! سریع از روش بلند شدم و کمکش کردم که بایسته بعد تهیونگ گفت:باید ا.ت رو برسونم خونه ولی پدرش نباید مارو ببینه.
جونگ کوک:چرا؟
تهیونگ:چون فکر میکنه با اون دختره ی خنگ سوهیون اومده بیرون!-_-
جونگ کوک:آها!
بعد پاشدم و داشتم سمت ماشینم میرفتم که
تهیونگ گفت:تو با این حالت که نمیتونی رانندگی کنی همش داری تلو تلو راه میری به افراد بگو ماشینتو بیارن خودت هم با من بیا!
قبول کردم بعد از اینکه به افرادم زنگ زدم سوار ماشین تهیونگ شدم تهیونگ هم کمک ا.ت کرد که بشینه عقب بعد هم راه افتاد.
تهیونگ:خودمونیم ها این ا.ت هم که انگار تا جایی که میتونسته خورده که انقد مسته تو هم از اون بدتر!
جونگ کوک:ولم کن تهیونگ حوصله ندارم مگه ندیدی نزدیک بود چه غلطی بکنم!
چند مین گذشت و کمکم خوابم برد.../
ویو تهیونگ:
جونگ کوک خوابش برد ا.ت هم همینطور ولی نمیدونم چطور ببرمش خونه که باباش چیزی نفهمه البته فک نکن شک کنه چون هنوز زوده حتی ساعت نه هم نشده بعد چند مین رانندگی رسیدم خونه ا.ت.کمکش کردم که بره داخل خونش خودش گیج بود برای همین من کلیدو از داخل کیفش درآوردم و درو باز کردم لامپ های خونشون خاموش بود فک کنم پدرش خوابه اینطور کارم راحت تره!........
۱۷۱
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.